خلاصه کتاب: داستان پیدایش


داستان پیدایش (Origin Story) سرگذشت دنیای ما از لحظه انفجار بزرگ (Big Bang) تا همین امروز را روایت می کند. این کتاب بررسی می کند که چگونه در شرایط مناسب گونه ها، ارگانیسم ها و جوامع پیچیده امروزی فرصت رشد پیدا کردند. این کتاب داستان هیجان انگیز سرآغاز ما را بررسی می کند: از پیدایش تک سلولی ها تا شکل گیری کشاورزی.

 

چه کسی باید این کتاب را بخوانند؟

  • هرکسی که به سرگذشت نوآوری های انسان و طبیعت علاقه مند است.
  • هرکسی که به علوم مدنی علاقه دارد.
  • هرکسی که به دنبال فهمیدن جایگاه خود در هستی است.

 

چه کسی این کتاب را نوشته است؟

دیوید کریستین استاد تاریخ در دانشگاه مک کواری استرالیا و بنیان گذار دانشکده بزرگ تاریخ در این دانشگاه. همچنین او به همراه بیل گیتس پروژه تاریخ بزرگ را تاسیس کرد. که با در اختیار گذاشتن منابع مورد نیاز به تدریس تاریخ جهان در مدارس کمک می کرد. مصاحبه تلویزیونی او در TED Talk در سال 2011 با عنوان تاریخ دنیای ما در 18 دقیقه بیش از هشت میلیون بازدید در اینترنت داشت.

 

برای من چه سودی دارد؟ سرگذشت هیجان انگیز دنیای ما و جایگاه انسان ها در آن

بشر همواره تلاش می کند با مطالعه تاریخ از جهان و جایگاه خود در جهان به درک بهتری برسد. انسان ها با سن ها و نژادها و ادیان هرکدام افسانه ای برای اینکه چطور انسان ها، حیوانات، زمین، ستارگان و جهان پدید آمد تعریف می کنند.

جهانی شدن و پیشرفت روز به روز علم اقتصاد مدرن سبب شده تا آموزه های دینی درباره آفرینش بیشتر به افسانه تشبیه شده و به حاشیه رانده شوند. اما واقعیت این است که با پیشرفت دانش، بشر هیچگاه در جایگاهی مثل امروز قرار نداشته تا منشا گونه خود را واکاوی کند.

این چکیده ها قرار است بزرگ ترین داستان دنیا را تعریف کند. اینکه چطور جهان ما از هیچ بوجود آمد و ستارگان و سیاره ها از کجا پدید آمدند. چگونه شرایط مناسب درکنار هم باعث بوجود آمدن حیات شد و اینکه چطور گونه های زیستی با مهار کردن انرژی خورشید جهش های عظیمی تجربه کردند و چگونه انسان ها میلیون ها سال بعد آموختند که با کشاورزی و سوزاندن سوخت های فسیلی انرژی خورشید را مهار کرده و پیشرفت خود را رقم زنند.

 

در این چکیده کتاب خواهید آموخت:

چگونه ستارگان متولد شدند و چرا مرگ آن ها سبب باقی ماندن گونه ی ما شد؛

چرا راه رفتن روی دو پا انسان ها را به گونه ای اجتماعی تر تبدیل کردچگونه ستارگان متولد شدند و چرا مرگ آن ها سبب باقی ماندن گونه ی ما شد؛

چرا راه رفتن روی دو پا انسان ها را به گونه ای اجتماعی تر تبدیل کرد؛ و

چرا سلطه ی انسان بر این کره ی خاکی ثبات زمین و نژاد انسان ها را تهدید می کند.

 

انفجار بزرگ، اولین از سلسله رخدادهای کلیدی تاریخ آفرینش، 13.8 میلیارد سال پیش باعث بوجود آمدن جهان شد

داستان خلقت را می توان زنجیره ای از دوره های گذار یا نقاط عطفی تصور کرد که بعد از رخ دادن، پدیده های تکامل یافته تری جایگزین سلف خود می شوند. این نقاط عطف در دوره های نادری رخ می دهند که تمام شرایط برای گذار مهیا باشد.

برای بیشتر این دوره های گذار در داستان ما، می توان شرایط گذار و اینکه چرا گذار رخ داد را تعریف و توجیه کرد. اما درباره ی انفجار بزرگ چطور؟

اینکه چه شرایطی دست به دست هم دادند تا جهان پدید آید هنوز برای ما ناشناخته است. شاید بهترین توضیح برای این پدیده رارا تری پرتچت، نویسنده داستان های علمی تخیلی ارائه داده باشد:«درآغاز خلقت چیزی وجود نداشت و بعد منفجر شد»

چیزی که همه روی آن اتفاق نظر دارند این است که انفجار بزرگ، اولین رخداد از سلسله نقاط عطف، 13.8 میلیارد سال پیش جهانی که می شناسیم را بوجود آورد. آنچه بعد از آن (یا بطور دقیق تر یک میلیونیم ثانیه بعد از آن) رخ داد را همه می دانند.

در این لحظه جهان ما از یک اتم هم کوچک تر بود. تصور اندازه اتم برای ذهن ما کار راحتی نیست. میلیون ها اتم را می توانید در یکی از نقاط همین «ن» جا دهید.

تنها «چیزی» که در ابتدا وجود داشت، انرژی بود که به سرعت در قالب انواع مختلفی از جمله جاذبه و الکترومغناطیس درآمد. در اولین ثانیه ماده اولیه تشکیل شده و به دنبال آن ساختارهای پیچیده تر پدید آمدند و پروتون ها و نوترون ها در کنار یکدیگر ذرات زیر اتمی را تشکیل دادند. همه این حوادث در مقیاس دقیقه اتفاق افتاد اما هرچه دنیا سردتر می شد سرعت رخ دادن حوادث هم کمتر می شد. 380 هزار سال بعد الکترون ها به واسطه نیروی الکترومغناطیسی در مدار پروتون ها به دام افتادند و اولین اتم های هلیم و هیدروژن تشکیل شدند.

جهان از «چیزی» بسیار فشرده و متراکم، که تمام انرژی و ماده ای که از جهان سراغ داریم را در خود داشت، آغاز شد و تا به امروز درحال انبساط است.

 

پیدایش ستارگان در 12 میلیارد سال پیش و مرگ آن ها؛ نقاط عطفی در تاریخ خلقت

با نگاه به آسمان در یک شب پرستاره، تصور اینکه ستاره ها همیشه وجود داشتند بسیار بدیهی است. اما حقیقت این است که اولین ستاره ها یکصد میلیون سال بعد از انفجار بزرگ پدید آمدند، زمانی که جاذبه و ماده شرایط مناسب تولد ستارگان را مهیا کردند.

تا قبل از آن جهان توده ای مه مانند از ذرات ماده بود. نقاطی هم وود داشتند که تراکم ماده در آن ها بیشتر بود و مثل ابر هایی در فضا از اطراف خود متمایز بودند. در اینجا جاذبه اتم ها را به طرف یکدیگر می کشاند و آن ها را گرد هم جمع می کرد و دما در این نقاط تجمع بالا می رفت. با گذشت زمان این توده های ماده چگال تر و داغ تر شدند.

وقتی دما در مرکز یک توده به ده میلیون درجه سانتی گراد برسد، هزاران میلیارد پروتون طی فرآیند همجوشی هسته های هلیم را بوجود می آورند. این فرآیند انرژی فراوانی آزاد می کند (در بمب های هیدروژنی هم همین اتفاق رخ می دهد). درست مثل کوره که تا وقتی سوخت آن بسوزد روشن می ماند، در اینجا هم تا زمانی که پروتون برای همجوشی وجود داشته باشد این فرآیند میلیون ها و حتی میلیاردها سال ادامه پیدا می کند. چیزی که ما آن را ستاره می نامیم.

امروزه ستارگان بسیار زیادی در کیهان وجود دارند. کهکشان ما، راه شیری، به تنهایی از صدها میلیون ستاره تشکیل شده است.

نه تنها تولد ستارگان بلکه مرگ آن ها هم نقطه عطفی در تاریخ کیهان و حتی زندگی گونه ی ما بوده است.

وقتی یک ستاره به پایان عمر خود می رسد جاذبه، هسته ستاره را با نیروی بسیار عظیم متلاشی می کند و ستاره منفجر می شود. این انرژی برای لحظاتی با انرژی موجود در یک کهکشان برابری می کند.مدت کوتاهی بعد، از دل این انفجار اغلب عناصر جدول تناوبی ایجاد شده و به فضا پرتاب می شوند.

درواقع مرگ ستارگان به بارور شدن و غنی شدن کیهان کمک کرده و به تدریج باعث شکل گیری سیاره ای شده که بتواند از وجود حیات پشتیبانی کند.

 

پیدایش کره زمین با انباشته شدن بقایای انفجار ستارگان در 4.5 میلیارد سال پیش

ما ساکنان کره زمین به خورشید مدیون خورشید هستیم. نه فقط برای گرما، نور و انرژی؛ بلکه پیدایش این سیاره نیز به لطف خورشید بوده است.

سیارات با تجمع توده های جدا شده از ستارگان ایجاد می شوند. بهترین مکان برای ایجاد سیاره ها، جاهایی است که توده مواد پراکنده شده چگال تر است.

بعد از تولد خورشید، توده ی بزرگی از پسماند بصورت گاز، غبار و ذرات یخ در اطراف خورشید باقی ماند. عناصر سبک تر مثل هیدروژن و هلیم بواسطه طوفان های خورشیدی از خورشید فاصله بیشتری گرفتند؛ به همین دلیل است که سیارات خاکی مثل زمین، زهره و مریخ در نزدیکی زمین شکل گرفتند. درست جایی که از نظر مواد شیمیایی مثل اکسیژن، آلومینیوم و آهن غنی تر بود.

به مرور زمان ذرات بیشتری در گردش به دور خورشید گرد هم آمدند. این توده تبدیل به سیارکی شد که آنقدر جاذبه داشت که بتواند ذرات کوچک تر را به خود جذب کند. درنهایت ادامه یافتن این روند به پیدایش سیارات منجر شد.

نشانه های این روند هنوز هم قابل مشاهده هستند.

شیب غیرعادی لایه ها و رگه های اورانیوم در زمین احتمالا نتیجه یک برخورد شدید با یک سیاره جوان و درحال تشکیل در ابعاد مریخ بوده است. کره ماه احتمالا از همین برخورد تشکیل شده است. این برخورد حجم زیادی از دو سیاره را به مدار زمین پرتاب کرده بود. این حجم غبار ابتدا بصورت حلقه های زحل اطراف زمین پراکنده بود و بعدا به شکل چیزی که ما امروزه از ماه می بینیم در آمد.

تا سال ها تنها آگاهی بشر از هستی به منظومه شمسی محدود می شد. اما در سی سال گذشته ستاره های زیادی کشف شده اند که دارای سیاره یا سیاراتی هستند. میلیون ها سیاره در هستی وجود دارند و تحقیق کیهان شناسان در آینده مشخص خواهد کرد چه تعداد از آن ها می توانند از حیات پشتیبانی کنند. اما چه شرایطی پدید آمدن حیات در زمین را رقم زد؟

 

شرایط مناسب زمین، بستری برای شکوفایی حیات

حیات یعنی چه؟ از نگاه مولکولی، حیات تجمعی از میلیون ها ساختار مولکولی است که در یک غشای حفاظت شده یعنی سلول ها در کنار یکدیگر فعالیت می کنند. حیات می تواند انرژی دریافت کند، با محیط پیرامون سازگار شود، تکثیر شود و تکامل یابد.

در شرایط مناسب، مولکول هایی که از تجمع آن ها حیات ایجاد می شود، می توانند خود به خود ایجاد شوند.

در سال 1953، استنلی میلر، از داشنگاه شیکاگو، هیدروژن، متان، آب و آمونیک را در یک محفظه بسته قرار داد. او این مخلوط را تحت گرما و جریان الکتریکی قرار داد (مشابه آتشفشان و رعد و برق در طبیعت)، و با چند روز آزمون و خطا، توده ای از آمینواسید (مولکول های پایه تمام پروتئین ها) تشکیل شد. اتمسفر زمین در بدو تشکیل حیات مملو از متان و هیدروژن نبوده است. اما این واقعیت نتیجه گیری را عوض نمی کند؛ در شرایط مهیا پایه و اساس حیات قابل تشکیل است.

و این شرایط مهیا، یعنی وجود گازها و دمای مناسب در اتمسفر زمین، برای ایجاد حیات مهیا بوده است.

دمای مناسب نه فقط برای ایجاد بلکه برای دوام و بقای حیات هم ضروری است. دمای مناسب و متوسط توسط یک مکانیزم داخلی و دائمی از طرف زمین تامین می شود. بارش باران مقادیر زیادی کربن را وارد پوسته زمین کرد. این حجم از کربن میلیون ها سال درون زمین ذخیره شد اما همواره قسمتی از آن توسط آتشفشان ها به بیرون پرتاب می شده است. کربن کمتر یعنی کربن دی اکسید کمتر و نتیجه آن کاهش دمای زمین است. وقتی دما کاهش یابد بارش باران کمتر می شود. نتیجه کربن کمتری به زمین وارد می شود. فوران آتشفشان سطح کربن را بالا برده و دما افزایش می یابد. اگر دما بیش از حد تعادل زیاد شود، این بار بارش بیشتر شده و غلظت کربن در جو را کاهش می دهد تا دما کمتر شود.

این مکانیزم متعادل کننده می تواند گرمای همیشگی خورشید را مهار کرده و زمین را متعادل نگه دارد. دیگر سیاره های منظومه ما فاقد چنین مکانیزمی هستند؛ برای مثال جو زهره به قدری از کربن دی اکسید اشباع است که گرمای زیادی را در خود محبوس می کند. در جو زهره سرب به راحتی ذوب می شود.

بعد از بررسی شرایط تشکیل حیات، نوبت به بررسی اولین اشکال حیات روی زمین است.

فوتوسنتز، منبع انرژی تک سلولی ها و بستری برای تکامل حیات

گونه های اولیه حیات موسوم به پروکاریوت ها تک سلولی هایی هستند که اولین بار در دهانه های آتشفشانی زیر اقیانوس، که سرشار از انواع کانی ها هستند، پدید آمدند.

پروکاریوت ها به حدی ریز هستند که در یک نقطه می توان چند صد هزار تای آن ها را گرد هم آورد. با این حال این موجودات توانایی حس کردن پدیده هایی مثل گرما و واکنش دادن به آن ها را داشتند.

اما حیات چطور از این موجودات تک سلولی به گونه های پیچیده تر رسید؟ جواب در فوتوسنتز نهفته است؛ مکانیزمی که باعث اولین جهش انرژی در تاریخ حیات شد. عمل تبدیل نور خورشید به انرژی که قابل استفاده ارگان های زنده باشد، فوتوسنتز نامیده می شود. انرژی به وسیله فوتوسنتز به راحتی در اختیار موجودات زنده قرار گرفت و پروکاریوت ها توانستند به سرعت تکثیر شوند. حیات در اقیانوس ها به سرعت منتشر شد و به 10 درصد از سطح کنونی حیات در اقیانوس ها رسید.

سه میلیارد سال پیش نوع خاصی از فوتوسنتز بوجود آمد که یکی از فرآورده های آن، گاز اکسیژن بود. دو و نیم میلیارد سال پیش سطح اکسیژن اتمسفر افزایشی چشمگیر داشت. اتم های اکسیژن با قرار گرفتن در کنار یکدیگر لایه اوزون را ایجاد کردند. لایه اوزون از زمین در مقابل تشعشعات خورشیدی محافظت می کند. با تشکیل این لایه برای اولین بار جلبک ها قادر به حیات روی خشکی شدند. تا قبل از این زمان خشکی ها غیرقابل سکونت بودند.

اتمسفر اکسیژن دار زمین خبر ناخوشایندی برای پروکاریوت ها بود؛ چرا که این گاز برای آن ها کشنده بود. تنها پروکاریوت هایی که در اعماق اقیانوس ها بودند تونستند از این نسل کشی اکسیژنی نجات پیدا کنند. این حجم از اکسیژن یک تاثیر بزرگ دیگر هم بر روی زمین داشت؛ دمای زمین شروع به کاهش کرد و برای یکصد میلیون سال زمین پوشیده از یخ بود.

این اتفاق خبر خوشی برای بقای حیات روی زمین نبود؛ اما مکانیزم تعادل دمای زمین به همراه یوکاریوت ها باعث ادامه حیات روی زمین شدند. یوکاریوت ها موجودات زنده جدیدی بودند که می توانستند از اکسیژن جو استفاده کنند. با این کار غلظت اکسیژن کمتر شد و دمای زمین به تعادل برگشت.

یوکاریوت ها یک مشخصه جدید دیگر هم داشتند: جنسیت. تا پیش از این موجودات زنده با تکثیر تولید مثل می کردند؛ اما یوکاریوت ها ماده وراثتی را با جفت خود ترکیب می کردند.

این ویژگی به ظاهر ساده بسیار تعیین کننده بود؛ زیرا باعث تغییرات کوچک ژنتیکی در نسل های بعدی می شد. با تغییرات بیشتر، سیر تکامل هم مسیرهای مختلفی در پیش می گرفت. ناگهان همه چیز درحال سرعت گرفتن بود.

 

تکامل و انقراض دایناسورها، پلی برای تکامل حیات و پیدایش انسان

شرایط مناسب در کنار فوتوسنتز و تنفس اکسیژن، بستری را برای تکامل تک سلولی ها به گونه های پرسلول و پیچیده تر فراهم کرد.

گیاهان، قارچ ها و حیوانات به تدریج تکامل پیدا کردند و در دریاها و خشکی ها پراکنده شدند. گیاهانی با قابلیت فوتوسنتز روی خشکی پدید آمدند. این گیاهان کربن دی اکسید را از جو گرفته و اکسیژن را وارد جو می کردند. این عمل اتمسفر سرشار از اکسیژنی که امروزه برای ادامه حیات به آن نیازمندیم را بوجود آورد.

پیدایش حیات روی خشکی بر سیر تکامل تاثیر گذار بود. جاذبه در آب مشکل جدی محسوب نمی شد؛ اما در خشکی برای رسیدن به نور بهتر گیاهان باید ایستاده رشد می کردند. لازمه این امر یک سیستم غذارسانی بود تا مواد غذایی و مایعات را خلاف جاذبه زمین به طرف بالا انتقال دهد. مشابه آوندها در گیاهان، سیستم خون رسانی مبتنی بر رگ ها و قلب در حیوانات نیز بوجود آمد.

تکامل همچنین باعث رشد هوش گونه های حیات نیز شد.

انتخاب طبیعی باعث تسریع پردازش اطلاعات در گونه های زیستی شد؛ مثلا اینکه آیا این جانور یک تهدید است یا نه. آیا این گیاه برای خوردن مناسب و بی خطر است؟ بقا یا مرگ جاندار به همین انتخاب ها وابسته بود. بزی که با شیر گلاویز می شود زنده نمی ماند تا ژن خود را به نسل بعد منتقل کند.

سیر تکامل تنها دلیل تکامل گونه های زیستی به پیچیده ترین گونه حیات، یعنی انسان، نبود. انقراض دایناسورها نیز یکی از تسریع کننده های این امر بود.

66 میلیون سال پیش برخورد یک شهاب سنگ در جایی که امروزه شبه جزیزه یوکاتان مکزیک قرار دارد، ظرف چند ساعت طومار وجود دایناسورها را در هم پیچید. حجم عظیم غبار برخاسته از برخورد شهاب سنگ با زمین مانع ورود نور خورشید به زمین شد و در یک زمستان اتمی باعث بارش باران اسیدی بی سابقه ای در بسیاری از نقاط زمین شد.

تخمین زده شده که نیمی از گونه های جانوری و گیاهی در این حادثه از بین رفتند. جانوران بزرگ تر مثل دایناسورها از این حادثه آسیب بیشتری دیدند، شاید به این دلیل که برای حیات به انرژی بیشتری نیاز داشتند و با نرسیدن نور خورشید به زمین، انرژی کمیاب تر از گذشته بود. این حادثه به نفع پستانداران بود. بیشتر پستانداران در آن زمان جوندگانی کوچک جثه بودند و به همین دلیل زنده ماندند و با انقراض دایناسورها، دوران جدیدی برای آن ها شروع شده بود. یکی از این گونه ها پستانداران نخستین بودند.

 

تکامل انسان ها از پستانداران نخستین و پیدایش زبان

گونه ی ما در مقایسه با تاریخ جهان بسیار جوان محسوب می شود. تنها ظرف 6 میلیون سال گونه ی انسان ها از پستانداران نخستین به تکامل و چیزی رسید که امروزه می بینیم. به یاد بیاورید که جهان 13.8 میلیارد سال پیش متولد شد و اولین گونه های حیاتی بزرگ 600 میلیون سال پیش پدید آمدند.

اولین تفاوت انسان با پستانداران دم دار قبل از خود این بود که بشر روی دو پا راه می رفت. این شکل راه رفتن چندین پیامد داشت. راه رفتن روی دو پا به لگن کوچک تری نیاز داشت؛ به بدین معنی بود که نوزادان تازه متولد شده بدون مراقبت قادر به ادامه حیات نبودند و فرزند پروری و تشکیل جوامع کوچک به دنبال آن شکل گرفت.

2 میلیون سال پیش هومو ارکتوس ها یاد گرفتند چگونه ابزار بسازند و آتش روشن کنند. غذای پخته راحت تر گوارش می شد. پس دستگاه گوارش کوچک تر شد و قسمت بیشتری از انرژی بدن در اختیار سایر اندام ها از جمله مغز قرار گرفت.

اما تکامل اساسی با پیدایش هوموساپینس ها (گونه کنونی بشر) شکل گرفت. تفاوت اساسی این گونه با اسلاف خود یک چیز بود: زبان.

تردیدی نیست که که بقیه حیوانات هم می توانند با هم ارتباط برقرار کنند. حتی شامپانزه ها می توانند چند صد کلمه هم یاد بگیرند. اما بازهم این ارتباط بسیار محدود است. یک حیوان می تواند هم نوع خود را از خطر آنی آگاه کند؛ اما برای مثال نمی تواند کسی را از خطر یک شیر پنج مایل پایین تر مطلع کند.

ساختار زبان به بشر امکان تبادل اطلاعات با حجم و دقت بالا را داد. بشر با زبان توانست دانش خود را سینه به سینه به نسل های بعد منتقل کند. زبان افق های جدیدی به روی بشر گشود. انسان ها با مطلع کردن یکدیگر می توانستند از منابع طبیعی بهتر بهره برداری کنند و اوقات خود را با روش های دیگری پر کنند.

انتقال دانش و بهره برداری از منابع طبیعی سبب رشد جمعیت انسان ها شد. 30 هزار سال پیش حدود نیم میلیون انسان در کره زمین زندگی می کردند. این جمعیت 10 هزار سال پیش به شش میلیون رسید. این یعنی افزایش 12 برابری جمعیت و این یعنی 12 برابر افزایش مصرف انرژی.

در این برهه جوامع انسانی از سیبری استرالیا، با نژادها مختلف زندگی می کردند. هر کدام از این نژادها رقص و غذا و افسانه ها و رسم و رسومات خود را داشتند. گونه ی بشر به زودی به نقطه عطف جدیدی می رسید.

 

کشاورزی؛ نقطه عطفی در زندگی بشر

همین طور که فوتوسنتز چهره ی حیات در زمین را تغییر داد، کشاورزی هم همین تاثیر را در زندگی بشر داشت. کشاورزی ابداعی بود که در واکنش به افزایش جمعیت بشر به آن رو آورد.

ناتوفی ها یکی از قدیمی ترین اقوام بشری بودند که در ساحل شرقی مدیترانه در روستاهایی کوچک زندگی می کردند. آن ها برای تهیه غذا غلات را بصورت وحشی و صحرایی درو می کردند. زمانی رسید که برداشت آن ها از زمین کفاف جمعیت را نمی داد. پس به روش هایی روی آوردند تا باروری و حاصلخیزی زمین های خود را افزایش دهند.

در ابتدا انسان ها به کشاورزی رغبتی نداشتند. کشاورزی کار طاقت فرسایی بود. بقایای استخوان های زنان ناتوفی آثار ساعات طولانی کار روی زمین و خم شدن روی زمین و برداشت غلات را به خوبی نشان می دهد. اما نیاز به غذای بیشتر، انسان ها را به کشاورزی واداشت و بدین ترتیب انسان ها توانستند بر منابع انرژی مسلط تر شوند.

یک انسان تنها می تواند 75 وات انرژی تولید کند؛ اما یک اسب می تواند ده برابر این مقدار کار کند، یعنی زمین را عمیق تر شخم بزند یا باری بیشتر از انسان حمل کند.

گسترش جوامع روستایی سبب شد قوانین و اخلاق و عرف هایی برای کار کردن انسان ها در کنار یکدیگر ساخته شود. در عراق امروزی بارش باران ناچیز بود. اما دو رود بزرگ دجله و فرات باعث رونق کشاورزی در این منطقه شده بود. کشاورزان اولیه نهر هایی از این دو رود را به زمین های کشاورزی خود منشعب کردند. جوامع بعدی کانال کشی های پیچیده تری برای آبرسانی ایجاد کردند. ساخت بعضی از آن ها تنها با وجود هزاران کارگر و هماهنگ کردن و رهبری آن ها ممکن بود. دو هزار سال پیش جمعیت کره زمین به دویست میلیون نفر رسید.

 

توسعه جوامع کشاورزی؛ نتیجه ی تولید محصول مازاد بر مصرف

امروزه اغلب ما مجبور نیستیم ساعت ها برای تهیه غذا روی زمین کار کنیم. این امر نتیجه ی بالا رفتن بهره وری کشاورزی و تولید محصول مازاد بر مصرف کشاورزان است. وقتی تولید محصول در کشاورزی به حد اشباع رسید، لزومی نداشت همه کشاورز باشند. عده ای این فرصت را پیدا کردند تا به کارهای دیگری مثلا سفالگری بپردازند.

باستان شناسان به خوبی به نشانه های این تغییر رسیده اند. اولین بقایای سفالی پیدا شده در بین النهرین بسیار ساده بودند. اما بقایای جدیدتری که از 6 هزار سال پیش کشف شده حاکی از وجود کارگاه های سفالگری است. کاسه ها و ظروف سفالی در این کارگاه ها به طور انبوه و یک شکل ساخته و به نقاط مختلف فروخته می شد.

با افزایش سطح تولید تعداد مشاغل افزایش یافت. در بقایای کشف شده از شهر اوروک در 5000 سال پیش لیستی از مشاغل آن زمان نیز پیدا شده است. در این لیست طولانی از حاکمان و درباریان، کاهنان، ماموران جمع آوری مالیات، کارگران معدن نقره و حتی مارگیران نام برده شده است.

با افزایش تولید محصول و در نتیجه افزایش جمعیت، ارتباط بین جوامع نیز گسترش یافت. حاکمان برای گسترش تجارت جاده کشی را آغاز کردند. یکی از مشهورترین این راه ها، جاده شاهنشاهی بود که از ایران تا دریای مدیترانه امتداد داشت. این جاده پنج قرن قبل از میلاد مسیح به طول 2700 کیلومتر ساخته شد و یک چاپار با ایستگاه های تعویض اسب در سراسر این مسیر می توانست این مسافت که با پای پیاده 90 روز طول می کشید را در هفت شبانه روز طی کند.

مفاهیم حرکت، مسافرت، تجارت و مبادله برای بشر درحال شکل گیری بود و این مفاهیم به زودی نقش مهمی در شکل گیری دنیای ما داشتند.

 

کشف سوخت های فسیلی و تبادل افکار؛ شتاب دهنده پیشرفت بشر

در سال 1492 کریستوفر کلمب تبدیل به اولین شخصی شده که توانست عرض اقیانوس اطلس را طی کرده و قدم به قاره ی امریکا بگذارد. در آن زمان کشاورزی 10 هزار سال قدمت داشت. اما در عرض چند سده سرعت پیشرفت بشر رشد چشمگیری داشت. دانش و فرهنگ سریع تر از هر زمانی در حال تبادل آن سوی دریاها بود.

آیزاک نیوتون با مقایسه نوسان آونگ هایی در پاریس، امریکا و آفریقا توانست نظریه جاذبه خود را بسط دهد. تا پیش از این دانشمندان چنین امکانی برای دسترسی اطلاعات و مقایسه آن ها در چنین فواصل دوری را نداشتد. تبادل دانش سرعت یادگیری و پیشرفت علم بشر را افزایش داد و این خود به یک کشف مهم دیگر انجامید: سوخت های فسیلی.

سوخت های فسیلی قادر بودند بسیار بیشتر از کشاورزی، انرژی در اختیار بشر قرار دهند. نقطه عطفی دیگر در تاریخ بشری.

انگلستان اولین کشوری بود که از سوخت فسیلی برای تهیه انرژی سود برد. در قرن هجدهم نیمی از انرژی مصرفی از زغال سنگ تهیه می شد. مهندسی به نام جیمز وات در سال 1770 موتور بخار را اختراع کرد که قادر بود انرژی بدست آمده از بخار را برای به کار انداختن کارخانه ها و لوکوموتیوها مهار کند. موتور بخار انسان را قادر ساخت تا حفاری های عمیق تری انجام دهد و به رغال سنگ بیشتری دسترسی داشته باشد. در سال 1900 استخراج زغال سنگ 55 برابر نسبت به سال 1800 بیشتر شده بود.

زغال سنگ چهره ی زمین را برای همیشه تغییر داد. کشتی های جنگی انگلستان با موتور بخار به راحتی بر کشتی های چینی غلبه کردند و انگستان بر بنادر چین مسلط شد.

کشف الکتریسیته و قابلیت تبدیل زغال سنگ به الکتریسیته موجی از اختراعات و نوآوری ها در ارتباطات را به دنبال داشت. در آغاز قرن نوزدهم هنوز پیک های سوارکار سریع تر راه تبادل پیام ها به شمار می رفتند. در سال 1837 اختراع تلگراف سرعت ارتباطات را به اندازه سرعت نور افزایش داد.

 

عصر انسان ها؛ دورانی جدید در تاریخ کره زمین

برای اولین بار در تاریخ هستی یک گونه ی زنده، یعنی انسان ها، به نیرویی مسلط تبدیل شدند و اکوسیستم زمین را برای همیشه تغییر دادند. انسان ها ناخودآگاه و ناگهان در جایگاهی قرار گرفتند که می توانستند یک سیاره را تحت کنترل خود در آورند.

بعد از جنگ جهانی دوم بشر به بی سابقه ترین رشد اقتصادی خود در تاریخ دست یافته است. دلایل عمده این رشد سوخت های فسیلی و پیشرفت های تکنولوژی بوده اند. حضور انسان روی کره زمین امروزه به قدری تاثیر گذار شده است که دانشمندان از این تاریخ به بعد را یک دوره جدید زمین شناسی می دانند؛ عصر آنتروپوسین یا عصر انسان ها.

برای مثال در زمینه کشاورزی، کودهای شیمیایی که برپایه نتروژن و آمونیاک ساخته شدند، بهر وری محصولات کشاورزی را برای سیر کردن چندین میلیارد نفر افزایش دادند. در دهه پنجاه و دوران کودکی نویسنده، جمعیت کره زمین دو و نیم میلیارد نفر بود. در طول زندگی نویسنده پنج میلیارد نفر به این جمعیت اضافه شدند.

رشد اقتصادی چهره زندگی ما را نسبت به نیاکان خود بسیار تغییر داده است.

زراعت، دوشیدون شیر، جمع کردن چوب برای آتش و سایر کارهایی که قرن ها بخشی از زندگی روزمره انسان ها بود امروزه از زندگی ما حذف شده است. بسیاری از ما در شهرهایی زندگی می کنیم که نه بوسیله طبیعت بلکه تماما توسط انسان ها شکل گرفته اند.

در کنار راحتی و آسایشی که عصر آنتروپوسین برای ما به ارمغان آورده، مضراتی هم برای ما داشته است. یکی از ایرادات وارد بر پیشرفت اقتصادی، افزایش بی سابقه نابرابری و تبعیض است. واقعیت تلخ این است که امروزه همچنان 45 میلیون نفر در سراسر جهان برده هستند.

عصر جدید تاثیرات شدیدی در اکوسیستم زمین بجای گذارده است. تنوع زیستی با سرعت بی سابقه ای درحال کاهش است. نرخ انقراض گونه ها در چند میلیون سال اخیر هیچگاه به اندازه ی کنونی نگران کننده نبوده است. ما حتی به خویشاوندان زیستی خود، یعنی شامپانزه ها، هم ترحمی نشان ندادیم و این گونه در کنار هزاران گونه دیگر در خطر انقراض قرار دارد.

احتمالا خطرناک ترین قسمت، دستکاری در سیستم متعادل کننده گرمای زمین باشد که با تولید یا جذب کربن دی اکسید دمای زمین را متعادل نگه می دارد. دانشمندان پیش بینی کرده اند ظرف بیست سال آینده با افزایش نرخ ورود گازهای گلخانه ای به جو، دمای زمین افزایش یابد. در این صورت شهرهای ساحلی زیر آب رفته و کشاورزی دشوارتر می شود و الگوهای هواشناسی بسیار نامنظم و شدید خواهند بود.

 

آینده در دستان ما

سرنوشت نهایی زمین چه خواهد بود؟ درنهایت میلیون ها سال بعد زمین عاری از حیات شده و توسط زمین بلعیده می شود. اما تا آن زمان، یعنی میلیون ها سال دیگر انسان ها فرصت زندگی در زمین را خواهند داشت.

داستان زندگی انسان ها در زمین داستانی پرشتاب بوده است. روند اتفاقات به قدری سریع شده است که عواقب اعمال ما در چند دهه آینده، تا هزاران سال قابل مشاهده خواهند بود.

مرکز تحقیقاتی Resilience واقع در استکهلم سال ها پیش لیستی از خطوط قرمز که عبور از آن ها بقای نسل بشر را به خطر می اندازد تهیه کرد. دو مورد از این لیست یعنی تنوع زیستی و تغییرات آب و هوا سال ها پیش به مرز وضعیت بحرانی رسیده اند. ادامه این روند پایداری حیات در زمین را با مشکل روبرو خواهد کرد. خبر بدتر اینکه اخیرا مرز تنوع زیستی از حد خود عبور کرد و با ادامه این روند پیش بنی می شود تغییرات آب و هوایی نیز به زودی از خط قرمز خود عبور کند.

آینده روشن احتمالی به چه شکل خواهد بود؟

جان استوارت میل اقتصاددان در قرن نوزدهم نظریه «آینده بدون رشد» را ارائه کرد. او استدلال می کرد روند رشد انقلاب صنعتی برای رسیدن انسان ها به رفاه بیشتر، هدفی دست نیافتنی و جدالی بدون پایان است. او به جای ادامه این روند پیشنهاد کرد جامعه انسانی به سطحی متعادل برسد که در آن هیچ کسی آرزوی پولدارتر شدن را نداشته باشد.

آیا ما در آستانه رسیدن به حالت پایدار در جهان هستیم؟ دنیایی که پیشرفت بشر در آن به حدی رسیده باشد که مکانیزمی متعادل کننده برای خود داشته باشد تا از تخریب بیشتر زمین جلوگیری کند؟ درست مثل مکانیزم زمین برای تعادل دمایی.

بسیاری از شرایط درحال حاضر فراهم است. ما به درکی از آنچه بشر می تواند روی زمین به جا گذارد آگاه هستیم. معاهده آب و هوای پاریس بخاطر همین درک و اجماع منعقد شد. چیزی که فقدان آن احساس می شود عزم و اراده و جدی گرفتن هشدارهایی است که درباره آینده داده می شود. تعداد کمی از دولت ها این هشدارها را بر منافع ملی و حزبی خود مقدم می دانند. در اغلب کشورها هم از طرف احزاب هم از طرف مردم منافع ملی بر منافع جهانی ترجیح داده می شود.

با این حال رسیدن به جهانی پایدار هدفی است که ارزش تلاش کردن دارد. در صورت تحقق جوامع انسانی هزاران هزار سال دیگر می توانند در این کره خاکی به حیات خود ادامه دهند.

 

چکیده نهایی

روند کلی و ثابت در تمام این داستان افزایش سطح پیچیدگی است. در طول میلیون ها سال درحالی که بیشتر دنیا نقاطی خالی و سرد است، در گوشه ای از دنیا پدیده هایی پیچیده تر مانند ستاره ها، حیات، انسان ها و مدرنیته شکل گرفته اند. با این تفاوت که نرخ تغییرات در چند صد سال اخیر جهشی بی سابقه داشته که هنوز هم ادامه دارد. امروزه ما در جامعه ای زندگی می کنیم که آنقدر پیچیده و پیشرفته است که می تواند مسیر آینده خود را تغییر دهد.


نظرات مردم در goodreads :

  • Bill Gates – 4 ستاره

همه ما یک داستان پیدایش داریم. در برخی جوامع این داستان ها را به عنوان اسرار آفرینش بیان می کنند، در بقیه جوامع بیشتر شبیه به کتاب های تاریخی است. برای مثال خود من به عنوان یک بچه آمریکایی، با داستان هایی درباره عده ای یاغی که در برابر اربابان بریتانیایی خود ایستادند و کشورمان را تأسیس کردند بزرگ شده ام. این در طبیعت انسان است که درباره جایی که از آن آمده کنجکاو باشد. همچنین داستان هایی درباره پیدایش و مبدأ جهان، مردم را در یک پیشینه تاریخی و یک مقصد مشترک، متحد می کند.

اما چه میشد اگر همه افراد نوع بشر، یک داستان پیدایش مختص خودشان را منتشر می کردند؟ آن وقت آن داستان چه شکلی به نظر می آمد؟ دیوید کریستین تاریخدان سعی کره تا این پرسش ها را در کتاب جدیدش یعنی (داستان پیدایش) پاسخ دهد.

مشابه خالق پروژه ی (تاریخ کلان) (Big History) که بهترین دوره ای است که تاکنون گذرانده ام؛ دیوید به خوبی توانسته درباره مبدأ آفرینش ما بنویسد. (تاریخ کلان) داستان جهان را از بیگ بنگ تا اولین نشانه ای حیات و تا جوامع پیچیده امروزی تعریف می کند. نشان می دهد که چطور همه چیز با همه چیزهای دیگر در ارتباط است، دیدگاه ها و شواهد را از میان نظام های در تعارض، به هم می بافد و یک روایت قابل فهم را ارائه می کند.

کتاب (داستان پیدایش) در واقع دوره ی تاریخ کلان است که در یک کتاب کوچک فشرده شده! این کتاب 13.8 میلیارد سال از بقا را بوسیله مرزهایی که دیوید آنها را «آستانه» می نامد، تقسیم کرده است. آستانه ها همان لحظات کلیدی در تاریخ هستند که تحولات کلیدی را رقم زده اند. مثل تشکیل منظومه شمسی مان و اولین ظهور انسان های نخستین. فصل های مربوط به آستانههای نخستین، از حیث فیزیک و شیمی سنگین هستند اما وقتی به حیات تک سلولی و سپس تشکیل مخلوقات پیچیده تر می رسیم، مطالب به سمت زیست شناسی و انسان شناسی کشیده می شوند.

اگر دوره ی تاریخ کلان را نگذرانده اید، کتاب داستان پیدایش مفاهیمش را با بیانی قابل فهم توضیح می دهد. دیوید نویسنده ی خیلی خوبی استو سبکی دارد که در آن چیزهای پیچیده به نظر بامزه می آیند! اگر شما یک تاریخدان بزرگ هم باشید، داستان پیدایش، اطلاعاتتان را تازه می کند. کار فوق العاده ای که در این کتاب انجام شده، تقطیر آخرین تفکرات درباره مبدأ جهان است. من خودم چیزهایی را آموختم که برای قرار گرفتن در کورس های درسی زیادی جدید هستند!

این کتاب درباره ی آینده بشریت و جهان است. دیوید درباره آینده، بیشتر از من بدبین است. او درباره ی آشفتگی سیاسی و اقتصادی که در غرب در حال وقوع است تردید دارد و من امید داشتم که درباره نقشی که نوآوری ها در جلوگیری از وقوع تغییرات بد اقلیمی ایفا می کنند، بیشتر حرف بزند. اما به این لحظه از تاریخ چسبیده است: «اتفاقات طوری سریع اتفاق می افتد که مثل دیدن یک تصادف با دور آهسته و از فاصله نزدیک است. کارهایی که میکنیم در چند دهه ی آینده، عواقب بزرگی برای ما و در مقیاس چند هزار سال، برای زیست کره خواهند داشت. خوشمان بیاید یا نه، ما الان تمام زیست کره را داریم مدیریت می کنیم. و می توانیم این کار را خوب یا بد انجام دهیم.»

فهم این که بشریت از کجا پدیدار شده برای شکل گیری آینده ای که قرار است اتفاق بیفتد ضروری است. کتاب داستان پیدایش، یک نسخه ی به روز از تاریخ همه چیز است که شما بعد از خواندنش با احترام بیشتری به جایگاهمان در جهان نگاه می کنید.

 

  • Amir H – 3 ستاره


این کتاب که فکر کنم هنوز به فارسی ترجمه نشده و سال گذشته نوشته شده به مرور تاریخ زمین و بشر از ابتدا تا اکنون پرداخته. مسلما قسمت های زیادی وجود داره که نویسنده تنها یکی از نظریه های موجود رو در نظر گرفته و از بحث در مورد سایر نظریه ها به هر دلیلی چشم پوشی کرده. این قسمت ها مخصوصا در اوایل کتاب در ذوق می زند.

اما همه چیز بعد از آخرین عصر یخبندان که ده هزار سال پیش تمام شده به شدت جذاب میشه. همچنین به واسطه مستندات باستان شناس ها مباحث مرتبط در این قسمت قابل قبول تر و دل نشین تر شدند

مهمترین عاملی که از آغاز تا اکنون تعیین کننده بوده بحث انرژی است. انرژی بود که باعث شد انسان اولیه به کشاورزی روی بیاره و همون کشاورزی بود که اونها رو ساکن کرد و تمدن و شهر ها شکل گرفت و بعدها انرژی سوخت های فسیلی بود که به رشد بشر سرعت داد. کاملا قابل درک هست که سرنوشت انرژی در آینده سرنوشت نسل بشر رو تعیین کنه

اما همه چیز به این سادگی هم پیش نرفته و نمیره. تولید انرژی بیشتر و مصرف انرژی بیشتر یک خروجی بد داره و اون افزایش انتروپی و گرم شدن زمین است که اگر بشر مثل بقیه مشکلاتش براش فکری نکنه در آینده ای که دور نیست با مشکلات بدی رو برو میشه.

در نهایت خواندن این کتاب (یا کتاب های مشابه) را برای کسانی که دوست دارند خارج از موضوعات مورد علاقه اشون کمی هم در مورد محیط اطرافشون و اینکه چگونه بشر به اینجا رسیده بدونند توصیه می کنم.

Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
Search in posts
Search in pages