دانشمندان همه چیزدان ! دو راهی بین تخصص یا تنوع – خلاصه کتاب دانشمندان همه چیز دان

اگر فردی مانند دکتر بالاتازار را به خاطر بیاورید، می توان گفت نمونه خوبی برای تعریف “دانشمندان همه چیزدان” در ذهن خود دارید! این افراد در داستان ها، فیلم ها و … اغلب افرادی هستند که در هر بخش از علم متخصص و کاربلد هستند و حتی گاهی دستی هم در مواردی غیرعلمی مانند هنر دارند!

الزاما همه چیزدان بودن به معنی “همه چیزدان” بودن نیست! در واقع استعاره ای از این است که فردی در بیش از یک مبحث دانش و اطلاعات کافی و نسبتا زیادی داشته باشد!

نمونه های واقعی از دانشمندان همه چیزدان کم نداریم!
خیام شاعر، فیلسوف، ریاضی دان و منجم ایرانی
داوینچی نقاش، مخترع، ریاضی دان و مهندس رنسانس
و حتی امروزه می توان از کسی چون ایلان ماسک که در امور مختلفی چون هوافضا، ساخت و ساز، مهندسی خودرو، مدیریت، اقتصاد، برنامه نویسی و… دانش کاربردی دارد نام برد!

اما همه چیزدان بودن خوب است یا بد؟ در واقع فرق همه چیزدان و متخصص همان فرق جنرالیست و اسپشیالیست است!

متاسفانه از کودکی به ما گفته اند به جای دریایی با عمق یک سانتی متر، برکه ای با عمق 1 متر باشیم! در حالی که هرکدام مزایا و معایب خودش را دارد!

در این پست از مجموعه خلاصه کتاب، می خواهیم به سراغ کتابی برویم که به تازگی چاپ شده است و در مورد این مفهوم همه چیزدانی حرف زده است صحبت کنیم!

کتاب دانشمندان همه چیزدان !

این کتاب به توضیح این می­پردازد که چگونه جامعه با ترغیب بیش­ ازحد افراد به فوق­ تخصص شدن در یک رشته­ ی خاص، توسعه­­ ی فردی، نوآوری و خودکارآمدی را در آن­ها از بین می­برد؛ و در ادامه چنین استدلال می­کند که اندیشیدن، میل به یادگیری و کار در زمینه­ های مختلف و به­ شیوه­ های گوناگون از جمله استعدادهای ذاتی ما، انسان­ها هستند که ساختارهای آموزشی و کاری بایستی بازتاب­ کننده ­ی این ویژگی ­های فطری ما باشند. از این رو این کتاب پیشنهاد می­کند افراد افزون بر پرورش استعدادهای چندوجهی خود، به اصلاح آن دسته از ساختارهای آموزشی و کاری که در این زمینه نیازمند بازبینی هستند، نیز بپردازند.

اطلاعاتی از کتاب دانشمندان همه چیزدان
اطلاعاتی از کتاب دانشمندان همه چیزدان

کتاب دانشمندان همه چیزدان برای چه کسانی مناسب است؟

  • کارکنانی که مایل ­اند یک زندگی کاری کامل­تر و بهتر داشته باشند؛
  • آن دسته از کارآفرینان یا گردانندگان سازمان ها که به دنبال بهبود فرهنگ کاری شرکت ها و سازمان هایشان هستند؛
  • و کسانی که علایق گوناگونی دارند که ربط چندانی با هم ندارند و به دنبال راهی برای درهم ­آمیختن­ علایقشان هستند.

درباره نویسنده

واعظ ثاحمد مدیر هنری مجموعه­ های هنری خلیلی ­ست که در حال ادامه­ ی تحصیل در رشته­ ی عصب­ شناسی در کالج کینگ لندن است. افزون بر این، روزنامه ­نگاری و ویراستاری را هم در کارنامه­ ی خود دارد. وی سفرهای بسیاری نیز به سرتاسر جهان داشته است.

کتاب دانشمندان همه چیزدان به چه دردی می خورد؟

این کتاب شما را از زنجیر فوق تخصص گرایی رهایی می بخشد!

ما در فرهنگی زندگی می­کنیم که ما را برای متخصص شدن تحت فشار قرار می­دهد. در دانشگاه­، وادار می­شویم تا فقط بر یک رشته­ ی مطالعاتی متمرکز شویم. پس از دانشگاه، ترغیب می­شویم تا تنها یک مسیر شغلی در پیش گیریم. پدر و مادرها، آموزگارها و حتی همکاران و دوستانمان تلاش می­کنند تا این حرف را با پتک در سرمان فرو کنند که: برای موفقیت باید متخصص باشی نه این­که در هر رشته­ای دستی بر آتش داشته باشی!

اما چه می­شود اگر این حرف از اساس اشتباه باشد؟ واقعیت موضوع این است که ، ما انسان­ها، برای داشتن مهارت­ها و توانایی­ های متنوع، تکامل یافته­ ایم. ما ذاتاً چندوجهی و چنداستعدادی هستیم. از سوی دیگر، طرزفکرِ متخصص ­گرایی در جامعه ­ی امروزی بسیار رایج است. پس از این رو، احساس ناقص بودن زندگی، بیهودگی و کسالت در ما چندان دور از ذهن نخواهد بود.

آیا تا به حال به این فکر کرده­اید که چرا فقط یک پزشک یا فقط یک نوازنده باشید وقتی می­توانید هم­زمان یک پزشک و نوازنده باشید؟ چرا فقط به فلسفه بچسبید وقتی به گیاه­شناسی و هنر هم علاقه­ مند هستید؟ حقیقت این است که، اگر می­خواهید به یک زندگی غنی­ تر و مطلوب ­تر برسید، پس لازم است تا با ساختار چندوجهی درونتان ارتباط برقرار کنید.

ایلان ماسک یکی از بهترین نمونه های دانشمندان همه چیزدان امروزی است!
ایلان ماسک ، یک دانشمند همه چیزدان

با اهمیت دادن به دنبال کردن علایق، استعدادهای چندگانه و شکل های گوناگون خوداظهاری و چند دانشی بودن، می توانیم به شناخت ظرفیت کامل انسانی خودمان دست یابیم.

به ­عنوان یک انسان، همه­­ ی­ ما با استعداد و توانایی چندوجهی به دنیا آمده­ ایم. به­ عبارت دیگر، ما ذاتاً چند-دانشی هستیم. چطور چنین ادعایی داریم؟ از آن­جایی که چند-دانشی بودن در تمام طول تاریخ بشر، وجود داشته است.

بگذارید به به ابتدایی­ ترین جوامع بشری نگاهی بیاندازیم. در آن زمان، لازم بوده انسان در هر چیزی به­صورت کاربردی و عملی سررشته داشته باشد. در واقع، بشر برای زنده ماندن و سازگاری با طبیعت خشن اطرافش، بایستی به طیف گسترده­ای از دانش و مهارت­ دست می­یافت. افزون بر آن، در آن جوامع ابتدایی، انسان ناچار بود برای فرار از بیماری، قحطی یا حتی بدتر از آن، خورده شدن توسط یک خرس یا گربه­ ی وحشی گرسنه، بسیاری از این توانایی­ هایش را توسعه داده و در آن­ها مهارت لازم را به دست آورد.

زندگی در چنان محیط خشن و ناسازگاری، بشر را ناگزیر می­کرد تا دانش خود را در زمینه ­­ی درمان افزایش دهد؛ همچنین، برای پیدا کردن غذا، مهارت­ های شکارش را بالا برده و در ساخت پناه­گاهی امن و بادوام چیره دست شود. همه ­ی این توانایی­ها برای بقای انسان بسیار مهم بودند. همین ظرفیت و استعداد چندوجهی غریزی به انسان کمک کرد تا از تهدیدها و مشکلات موجود در طبیعت وحشی در اوایل تاریخ بشر جان سالم به در ببرد. در زندگی کنونی انسان امروزی نیز هم مشکلات محیطی و هم این خصلت­ ای فطری وجود دارند.

لئوناردو داوینچی ، نمونه کامل یک دانشمند همه چیزدان
لئوناردو داوینچی ، نمونه کامل یک دانشمند همه چیزدان

در دنیای امروز، بهترین نمود ظرفیت و استعداد چندوجهی انسان را می­توان در بازی­ها و رفتارهای کودکان دید. گذشته از این­ ها، ما با کنجکاوی بی حد و حصری درباره­ ی جهان و آرزوی کشف و درک آن به شیوه­ های گوناگون، به دنیا می­آییم. این علاقه و اشتیاقی که وقتی بچه هستیم برای انجام کارهای مختلف داریم، از بازی­های جسمانی تا نقاشی کشیدن، آواز خواندن و داستان­پردازی­، همه به ظرفیت ذاتی انسان بریا چند-دانشی بودن و نیاز فطری ما برای خوداظهاری و جلوه ­گری در حوزه­ های گوناگون، اشاره دارد. بدین ترتیب،

کسانی که علایق چندوجهی­اشان را دنبال می­کنند، در واقع، آن استعداد اساسی انسانی را که تکامل بشری به­ عنوان یک نیاز درونی به ما ارزانی داشته را برآورده می­سازند.

نِیتِن مای­ایچرورد، یکی از کسانی که در این زمینه الگوی شناخته­ شده­ای به­ شمار می­آید. او مدیر ارشد فناوری سابق شرکت مایکروسافت، غول تکنولوژی، است.

او فقط یک متخصص فناوری نیست. وی همچنین یک عکاس حیات وحش، یک سرآشپز حرفه­ ای و نیز مخترعی­ست که تاکنون چندین اختراع را به ثبت رسانده است. در واقع، استعدادهای مای­ایچرورد چنان زیادند که سازمان رسانه­ ای کنفرانس­ های تد، او را به­عنوان آچارِ همه­کاره ­ی همه ­ی رشته­ ها دانسته است.

مای­ایچرورد خودش تصریح می­کند که پذیرش ظرفیت­ها و استعدادهای چندوجهی­ اش تا چه اندازه برایش مهم بوده است. در یکی از برنامه­ های تد در سال 2007، او توضیح می­دهد که چگونه با دنبال کردن علایقش توانسته همه­ ی توان و استعدادش را به­ کار گیرد.

ما نیز باید مای­ایچرورد را سرمشق خود قرار داده و علایق چندگانه­ مان را دنبال کنیم. چرا؟ چون این کاملاً به سود ماست و همچنین برای اطرافیان ما هم سودمند است.

چند دانشه باشیم یا متخصص ؟

برای غلبه بر بسیاری از مشکلات امروزی، داشتن استعداد اندیشیدن به صورت چندوجهی ضروری است. از این رو، روی آوردن به رویکرد چنددانشی فکر خوبی به نظر می­رسد.

ایجاد تغییرات آب­ و هوایی و نجات سیاره خودمان، زمین، به پتانسیل ترکیب پیشرفت­ های علمی و تکنولوژیکی با خط مش­های سیاسی و اقتصاد هوشمند بستگی دارد. این ترکیب باید به­ گونه­ ای باشد که برای زندگی مردم سودمند باشد. به عبارت دیگر، بحران­های آب­ و هوایی نیازمند تفکری شبکه­ ای است که رشته­های گوناگون علمی را به هم پیوند دهد.

با نگاهی به گذشته، می­بینیم که بزرگترین خدمات را کسانی به جامعه­ ی بشری ارزانی داشته­ اند، افرادی چنددانشه بوده ­اند. در پژوهشی گسترده درباره ­ی تأثیرگذارترین دانشمندان تاریخ بشری، مشخص شد که 15 نفر از 20 مهم­ترین دانشمندان دنیا، چنددانشی بوده ­اند.

شن کو یکی از این دانشمندان همه چیزدان است که در دوران سلسله­ ی سانگ می­ زیسته است.

وی خدمات شایانی در زمینه­ های ریاضیات، زمین­ شناسی نوری، علم نجوم و کالبدشناسی کرده است. یکی از مهم­ترین کشف­ های کو این بود که: قطب­ نما دقیقاً شمال را نشان نمی­ دهد بلکه قطب شمال مغناطیسی را نشان می­دهد
کو، نه­ تنها یک دانشمند در علوم مختلف بلکه یک سیاستمدار، یک شاعر فاضل، یک نقاش و یک موسیقی­دان نیز بود.

یکی دیگر از دانشمندان همه چیزدان ، وینستون چرچیل، نخست وزیر بریتانیا در طی جنگ جهانی دوم، بود.

چرچیل بیش­تر به خاطر نقش اساسی­اش در مقابله با فاشیسم و هیتلر شناخته­ شده است. اما آیا می­دانستید که او جایزه­ ی نوبل ادبی سال 1953 را به­ خاطر تلاش­های ارزنده­ اش به­ عنوان یک نویسنده، دریافت کرده است؟ همان­طور که راجر اسکروتون فیلسوف عنوان می­کند، استعدادهای فراوان چرچیل نقشی اساسی و جدانشدنی در دستاوردهایش داشته ­اند. اسکروتون بر این باور است که هوشمندی سیاسی چرچیل و توانایی وی در تشخیص خطر اوج گرفتن و طغیان هیتلر پیش از دیگران، از ذهن چنددانشه­ اش نشأت می­گیرد.

شاید کنجکاو باشید بدانید چنددانشه بودن و توجه به استعدادهای چندوجهی در زمینه تجارت چه کارایی دارد؟ خوب است بدانید، چنددانشه بودن در زمینه­ ی تجارت هم نقشی اساسی دارد.

استیو جابز، بنیان­گذار اپل، را در نظر بگیرید. او هم یک دانشمند همه چیز دان بوده است! به ­عنوان یک مدیر، جابز برای فهم و دانش چندوجهی ­اش در همه ­­ی زمینه­ های مرتبط با تجارتش، از طراحی بصری و مهندسی فناوری داده گرفته تا بازاریابی و اصول مالی شناخته شده بود. توانایی جابز در ترکیب همه­ ی این دانش­ها و پیوند آن­ها به ­شکل یک کل منسجم بود که باعث شد وی بتواند چنان انقلابی تجاری­ را به ­وجود بیاورد که تجربه ­ی تعاملی مردم را از تکنولوژی دگرگون سازد.

استیو جابز از بهترین نمونه های دانشمندان همه چیزدان در دنیای مدرن
استیو جابز از بهترین نمونه های دانشمندان همه چیزدان در دنیای مدرن

انجام چنین کارهایی نیازمند تفکری با مجراهای چندگانه از رشته ­های مختلف است. از این رو، جای تعجبی ندارد وقتی می­بینیم کسانی که بزرگ­ترین خدمات را ارائه کرده ­اند، اغلب تفکر چندوجهی داشته و فردی چنددانشه بوده­ اند. با این اوصاف، پرسشی که مطرح می­شود این است که چرا جامعه، شما را به سوی تک ­تخصصی شدن سوق می­دهد؟

آیا تخصص گرایی واقعا خوب است؟

آیا کارتان برایتان خسته ­کننده است؟ آیا کارتان باعث می­­شود دلتان تغییر، هیجان و ماجراجویی بخواهد؟ خب، باید بگویم، شما تنها نیستید. بسیاری از ما، از یک­نواختی و بی ­تنوعی شغل­هایمان رنج
می­بریم.

امروزه، بسیاری از کارهای فکریِ تخصصی شده­ که بنام کارهای “یقه سفید” (کارهایی که تخصصی هستند و پایه فکری دارند و نیازی به تحرک ندارند. یعنی، فرد باید اغلب نشسته کار انجام دهد.)

شناخته می­شوند؛ اساسشان به­ گونه ­ای است که نه ­تنها هیچ تنوعی ندارند بلکه به ­گونه­ ای هستند که به فرد اجازه نمی­دهند حتی از جایش برخیزد. این عدم تحرک و فرهنگ پشت میز نشینی که در دنیای کاری امروزه بسیار شایع است، سلامت جسمانی ما را به خطر می­اندازد.

حقایق حاکی از آن است که تنها در سال 2018، بیش از 30 میلیون روز کاری در انگلستان به­ خاطر دردهای ناشی از شغل افراد از دست رفته است. دردهایی مانند، کمردرد، گردن­درد و مشکلات مربوط به ماهیچه­ ها و عضله­ های بدن که همگی ریشه در سبک زندگی کم تحرک این افراد داشتند. چرا ساعت­ها در یک جا نشستن، که لازمه­ ی شغل­ های یقه سفید است، چنین عوارض و پیامدهایی دارد؟ دلیلش روشن است؛ زیرا بدن ما برای حرکت طراحی شده است نه برای چسبیدن به یک جا و تکان نخوردن.

این فقدان تنوع در دنیای کاری امروز، نه تنها اثر نامطلوبی بر سلامت جسمی ما دارد بلکه بر سلامت روان ما هم اثر بدی می­گذارد.

شواهد محکمی نشان می­دهد که بسیاری از ما از شغلمان ناراضی و سرخورده هستیم. پژوهشی که در سال 2010 در انگلستان انجام شد یکی از همین شواهد است، که نشان داد تنها 20% شاغلان از کاری که انجام می­دهند راضی هستند. این بدان معناست که بخش عظیم 80 درصدی افراد از کاری که انجام می­دهند رضایت ندارند.

پژوهش مشابهی در سال 2008 باز هم در انگلستان نشان داد که بیش از 50% شاغلین کارشان چندان هیجان و جذابیتی برایشان ندارد.

در پژوهش دیگری، کارکنان در 18 کشور مختلف، از اروپا گرفته تا آمریکای جنوبی، مورد بررسی قرار گرفتند. یافته­ ها نشان داد که بیش از نیمی از این افراد، کارشان به اندازه کافی چالش­ برانگیز نیست. این خود نشان­گر احساس ناکامی گسترده­ ای در سطح جهان است.

همان­طور که این پژوهش­ ها نیز نشان می­دهند، ریشه­­ ی نارضایتی و سرخوردگی ما، انتظارات برآورده­ نشده ما از شغل­ هایمان است. انتظاراتی مانند تنوع، تغییر، چالش و تکاپو که کارمان قادر به برآورده کردن آن­ها نیست.

آیا این آرزوی رهایی از شغل ­های تک ­بعدی­مان­ یک احساس مشترک بین افراد مختلف است؟ مدرسه­ ی زندگی یک سازمان آموزشی است که توسط نویسنده آلاین دو باتن تأسیس شده است. بر اساس پژوهشی که این مدرسه­ انجام داده است، آرزوی خلاصی از شر شغل­های تک ­بعدی به­ عنوان موضوعی کاملاً رایج که بین طیف گسترده ­ای از افراد مشترک است، شناخته شده است.

بر اساس یافته ­های این پژوهش، 60 درصد از شاغلان، اگر شرایطش را داشته باشند، حاضرند کارشان را عوض کرده و مسیر شغلی دیگری برگزینند. پژوهش مشابه دیگری نیز نشان داد که 20% از شاغلین بر این باورند که هرگز کاری نداشته ­اند که کاملاً مناسبشان باشد و بتواند هم علایق و هم مهارت­ هایشان را پوشش دهد.

این یعنی درون همه ما یکی از این دانشمندان همه چیزدان وجود دارد که فقط باید آن را بیدار کنیم !

فرهنگ کاری امروزی، برای بسیاری از ما نیز کارایی ندارد. ساعت­های طولانی پشت میز نشستن در کنار یکنواختی و نبود تکاپو و پویایی در شغل­ هایمان باعث فرسایش جسمی و فکریمان می­شود. افزون بر این، تک­ تخصصی بودن در نهایت نه­ تنها باعث گسترش افق شغلی ما نمی­شود بلکه آن را محدود می­کند.

تک تخصصی بودن و آسیب های آن در دنیای امروز!

بهتر است حواستان را جمع کنید! ربات­ ها به­ زودی عهده ­دار بسیاری از مشاغل می­شوند. بنابراین چه کاری از دستتان برمی­ آید؟ شما می­توانید با درس گرفتن از انقلاب زیستی شروع کنید.

جانورشناس و جامعه ­شناس، دزموند موریس در کتابی با عنوان “میمون برهنه” حیوانات مختلف را از دید طیف غذایی مورد بررسی قرار می­دهد. او حیواناتی که طیف غذایی محدودی دارند را با آن­هایی که از طیف گسترده­ای از مواد تغذیه می­کنند، مقایسه می­کند.

در این مطالعه­ ی مقایسه ­ای، موریس دریافت که کوآلا، جانوری که تغذیه ­ی بسیار محدودی دارد و تنها از برگ­ های اکالیپتوس تغذیه می­کند و زیستگاهش محدود به بخش­های شرقی استرالیاست، در معرض انقراض قرار گرفته است.

این در حالی است که راکون تقریباً هر چیزی، از انواع توت گرفته تا تخم پرندگان و جانوران مختلف و حتی حیوانات کوچک را می­خورد. از این رو، راکون می­تواند در هر آب­ و هوایی حتی در اقلیم­های نسبتاً شدید سرد یا گرم آمریکای شمالی و مرکزی نیز زنده بماند.

فکر می­کنید کدام حیوان سازگارتر است؟ درست حدس زدید. راکون، حیوانی “عمومی” است، که جمعیت بسیار زیادی دارند؛ در حالی که، کوآلا، یک حیوان ” متخصص” است که به سختی می­تواند زنده بماند.

این موضوع درباره­ ی انسان­ها نیز صدق می­کند. کسانی که مهارت ­ها و استعدادهای بیشتری دارند یا همان دانشمندان همه چیزدان ، با شرایط بی ثبات دنیای کاری امروزه سازگارترند.

از طرفی، این همان چیزی است که دارد برای الگوی “کار برای زندگی” نیز اتفاق می­افتد. این الگو که بستر فرهنگ کاری سنتی است، دیگر کارایی چندانی نداشته و در حال از بین رفتن است. حقیقت این است که مشاغلی مانند استاد دانشگاه که قبلاً از امنیت شغلی بالایی برخوردار بودند، دیگر آن امنیت شغلی گذشته را نداشته و در شرایط متزلزلی قرار دارند. همین حقیقت نیز آنچه پیش­تر بیان کردیم را تایید میکند.

به همین دلیل، یوآل نوآح حراری، مورخ و نویسنده­ ی کتاب پرفروش 21 درس برای قرن 21، در کتابش چنین استدلال می­کند که در آینده، تطابق و سازگاری و توانایی پرورش گستره ­ای از مهارت­ ها، برای شاغلان اهمیتی حیاتی خواهد داشت. آن­ها درخواهند یافت که برای جابجایی دایم میان کارها و شغل­های گوناگون بایستی از این توانایی برخوردار باشند.

با پیشرفت روز افزون هوش مصنوعی و افزایش کاربری­ های آن، این شرایط و دوره­ های اقتصادی کنونی نیز متغیرتر و غیرقابل پیش­بینی ­تر می­شوند.

هوش مصنوعی اساساً چگونه می­تواند شرایط دنیای کاری را تغییر دهد؟ تخمین زده می­شود که بیش از 47% مشاغل در آمریکا، در طی دهه ­های آتی، به­ صورت ماشینی انجام خواهند شد. بیش­تر این مشاغل، در دسته­ ی کارهای تخصصی جای می­گیرند. از جمله این مشاغل تخصصی می­توان به کارهای مرتبط با گردانندن دستگاه ­های مختلف، گردآوری و پردازش داده و… اشاره کرد.

در واقع در طی فرآیند ماشینی شدن، آن دسته از کارهایی که دربردارنده­ ی تفکر گسترده ­تر و به هم ­پیوسته ­تری هستند، از ماشینی شدن در امان مانده و همچنان برای انسان­ حفظ می­شوند. به عبارت دیگر هرچه کارها تک ­تخصصی­ تر باشند، امکان ماشینی ­شدنشان نیز بیش­تر است. بنابراین، در این عصرِ هوش مصنوعی، به احتمال قوی افرادی که شغلشان به سختی تعریف می­شود و آن­هایی که کارشان شامل مهارت­های چندگانه است، شانس بیش­تری برای حفظ کارشان دارند.

خب وقت آن رسیده که مروری داشته باشیم این که برای تبدیل شدن به یکی از دانشمندان همه چیزدان به چه مهارت هایی نیاز دارید، موافقید؟

متخصص باشید یا یک دانشمند همه چیزدان؟
متخصص باشید یا یک دانشمند همه چیزدان؟

در مسیر تبدیل شدن به یکی از دانشمندان همه چیزدان

آیا می­دانستید که واژه­ ی آموزش در زبان انگلیسی ریشه­ ی لاتین دارد؟ معنای ریشه ­ی این واژه در لاتین یعنی “بیرون کشیدن آن­چه در درون است”.

به عبارت دیگر، اگر می­خواهید یکی از دانشمندان همه چیزدان باشید، بایستی آن­چه در درونتان است را پرورش دهید و این همان هویت ب ی­مانند فردی شماست. چندین نفر از علمای خردمند گذشته این ایده را تأیید می­کنند. برای مثال، هیپیِس اِلیسی فیلسوف یونان باستان، از اوترکیادفاع می­کرد. اوترکیا مفهومی است که به توانایی فرد برای خودکفایی و مستقل بودن اشاره دارد.

بیش از 2000 سال بعد، رالف والدو امرسون، شاعر و دانشمند چنددانشه­ ی آمریکایی و متخصص در مکتب علوم ماوراءالطبیعه نیز به­ طور مشابه، بر اهمیت هویت فردی تأکید کرده است. او در مقاله ­اش با عنوان اعتماد به ­نفس چنین عنوان می­کند که فرد بایستی الهام ­ها و ایده­ های بی­مانندش را دنبال کند. چرا؟ چون تنها راه کشف ارزش واقعی خود، کنکاش کردن و پذیرفتن هویت فردی خود است.

ذهن­ های چندوجهی بزرگ، افزون بر خارق ­العاده بودن، کنجکاو نیز هستند. همین کنجکاوی باعث می­شود تا بتوانید یک انسان واقعی باشید و بتوانید به بهترین شکل ممکن به ظرفیت ­ها و استعدادهای چندگانه ­خودتان دست یابید.

دلیل آن هم این است که کنجکاوی ریشه در الگوریتم ­های زیستی شما دارد. همان­گونه که زیست ­شناسان تکاملی نیز تأیید می­کنند، به دنبال دانش بودن، یک ویژگی فطری است که در سرشت انسان وجود دارد. در واقع، میل به دانش ریشه ­هایی مشابه میل به رابطه ­ی جنسی دارد. هر دو میل با ترشح یک هورمون مغزی بنام دوپامین هدایت می­شوند که که ترشح آن شما را وامی­دارد تا به دنبال لذت باشید.

و چه کسی گفته که کنجکاوی سر آدم را به باد می­دهد؟ در واقع، برخی از بزرگ­ترین دانشمندان همه چیزدان به­ خاطر حس کنجکاوی بی حد و مرزشان شناخته ­شده بودند. مارتین کِمپ، زندگینامه ­نویس برجسته که درباره ­ی زندگی لئوناردو داوینچی، مغز متفکر دوره­­ ­ی رنسانس، پژوهش کرده است؛ بر این باور است که حس کنجکاوی لئوناردو، جنبه­­­­ ی کلیدی نبوغ چندوجهی اوست. آلبرت انیشتن، دیگر نابغه ­ی چنددانشه، دستاوردهایش را مدیون حس کنجکاوی­اش می­داند تا جایی که چنین عنوان می­کند که: من هیچ استعداد خاصی ندارم بلکه فقط به­ طور مشتاقانه ­ای کنجکاوم.

مطمئناً حس کنجکاوی برای دستیابی به دستاوردهای چنددانشی بسیار اهمیت دارد. اما هوشمندی هم در این زمینه از اهمیت بالایی برخوردار است. شاید این پرسش به ذهنتان حطور کند که چطور می­توانید هوشتان را افزایش دهید؟ پاسخ ساده است: با تنوع بخشیدن به علایق و فعالیت ­هایتان. به عبارت دیگر، تسلیم شدن در برابر تمایل به رفتن به سراغ استعدادها و مهارت­ های چندگانه­ تان به احتمال زیاد می­تواند باعث افزایش ضریب هوشی­تان شود.

این راه­کاری است که در پژوهشی که اخیراً توسط دانشگاه تورنتو انجام گرفته، پیشنهاد شده است. این پژوهش نشان داد که وقتی کودکان دست به فعالیت­ های متعدد می­زنند، ضریب هوشی آن­ها به میزان قابل توجهی افزایش می­یابد. در این مطالعه، آموزش موسیقی به برنامه ­ی روزمره­ ی این کودکان اضافه شد و آن­ها به تمرین طبل زدن پرداختند. با توجه به این­که ضریب هوشی این کودکان افزایش پیدا کرد، پژوهشگران چنین نتیجه گرفتند که مهارت­ های متنوع می­تواند منجر به داشتن هوشی بالاتر شود.

ارتباط مهارت های شخصی با تبدیل شدن به یکی از دانشمندان همه چیزدان

به قول معروف، تنها چیزی که ثابت است، تغییر است. جسم­ها، روابط و محیط زیست ما دایم در حال تغییر است. زندگی ماهیتی فرآیندی دارد که بر پایه­ ی تغییر و تحول شکل گرفته است. به عبارت دیگر، زندگی چیزی جز یک فرآیند تغیر و تحول پیوسته نیست.

تطابق پذیری یکی از شاخصه ­های اساسی یک طرز تفکر چندوجهی است که با پذیرش تغییر و تحقق­ بخشی به آن می­توان این ویژگی را در خود پرورش داد. هرچند ممکن است سازگاری با تغییر کمی سخت به نظر برسد، اما مغز انسان به­ گونه­ای است که می­تواند به طرز شگفت ­آوری خودش را با تغییرات و تجربه­ های تازه هماهنگ کند.

برای مثال، دیوید اگلِمِن، عصب­ شناس، چنین عنوان می­کند که نورون­ها و ارتباطات آن­ها بسیار پویا هستند. آن­ها در پاسخ به داده­ ها و تجربه­ های جدید دایماً در حال تکامل، از بین رفتن یا احیای دوباره هستند. افزون بر این، وقتی خودمان را در معرض چیزهای جدید قرار می­دهیم، در واقع باعث تقویت کنجکاوی­مان می­شویم. به این ترتیب و به کمک چنین راه­کارهایی می­توانیم حتی با بالار رفتن سنمان، مغزمان را جوان نگه داریم.

پاسخ به توانایی ذاتی­مان برای تغییر، نه ­تنها مغزمان را تیز و هوشیار نگه می­دارد بلکه باعث می­شود تا بینش، درون ­بینی و ایده ­های نوآورانه ­تری داشته باشیم؛ چراکه با قرار دادن خودمان در معرض تجربه­ های گوناگون و دنبال کردن آن­ها، امکان رشد نوآوری، دیگر ویژگی مهم چنددانشه بودن را فراهم می­کند.

بسیار از کارشناسان خاطرنشان میکنند که ایده­ های نوآورانه و بکر مستلزم یک فرآیند آمیختگی هستند. فلیپ فرناندز آرمستو در کتاب خود بنام ایده ­هایی که جهان را تغییر داد، چنین استدلال می­کند که پیشرفت­ های غیرمنتظرانه و نوآورانه زمانی اتفاق می­افتند که ایده­ هایی از زمینه ­های مختلف در هم آمیخته و یک کل به هم­ پیوسته و منسجم را ایجاد کنند.

در پژوهشی که یک روانشناس به نام رابرت روت برنشتاین در زمینه­ ی تفکر چندوجهی انجام داد نیز این مشاهدات را درباره­ ی خلاقیت و نوآوری تأیید می­کند. بر پایه­ ی این پژوهش، روت برنشتاین چنین نتیجه می­گیرد:

افرادی که تفکر چندوجهی دارند یا همان کسانی که پتانسیل تبدیل شدن به یکی از دانشمندان همه چیزدان را دارند ، خدمات نوآورانه و پیشرفت­های غیرمنتظره­ ای را در زمینه ­های کاری و علمی خود ایجاد می­کنند؛ و این فقط به خاطر علایق گسترده­ ی آن­هاست. به عبارت دیگر، افرادی که تفکر چندوجهی دارند و به زمینه ­های مختلف علاقه داشته و در این زمینه­ ها از دانش کافی برخوردارند و به عبارت دیگر افرادی چنددانشه هستند؛ این چنددانشه بودن نه­ تنها مانع پیشرفت آن­ها نمی­شود بلکه به آن­ها کمک می­کند تا بتوانند ایده­ های بکر و پیشرفت­ های چشمگیری را در زمینه­ های موردنظر ایجاد کنند.

در واقع، اگر ما بخواهیم مانند فردی با تفکر چندوجهی بیاندیشیم باید این کلیشه را که هر رشته­ ای حد و مرزی دارد که آن را از رشته­ های دیگر جدا می­کند را از سرمان بیرون کنیم. به عبارت دیگر باید به رشته ­های گوناگون به­ عنوان یک کل و بی هیچ مرزی نگاه کنیم.

این اندیشه­ ی جدا ندانستن رشته­ های مختلف از هم، در کارهای لئوناردو داوینچی، متفکر چنددانشه­ی دوره­ ی رنسانس، مثال­ زدنی است. مارتین کمپ، داوینچی ­شناس، چنین عنوان می­ کند که داوینچی اصلاً تقسیم­ بندی­ های بین رشته­ های مختلف مورد مطالعه­ اش را نمی­دید. برای او همه­ ی رشته ­هایی که مطالعه می­کرد، یک کل بهم­ پیوسته بودند.

این یعنی این­که، وقتی داوینچی روی شناخت آناتومی قلب کار می­کرد، به ­طور همزمان به حرکت آب نیز فکر می­کرد. وقتی به نحوه­ ی حرکت آب فکر می­کرد، همین تفکر او را به اندیشیدن به چرایی موج­دار بودن موهایش می­کشاند؛ و در ورای همه­ ی این پرسش­های گوناگون، یک علاقه­ ی واحد و یکپارچه به حرکت وجود داشت: حرکات قلب، آب و موها.

قرن­ها بعد، ادوین هابل مخترع تلسکوپ هابل، این رویکرد یکپارچه­ ی داوینچی را به کار گرفت. هابل بر این باور بود که تقسیم دانش به رشته ­های مختلف، کاری گمراه­ کننده است؛ چراکه حقیقت به خودی خود یک کل واحد است.

به عبارت دیگر، برای درک کل مفهوم، بایستی تفکری جامع­ نگر داشته باشیم.

ارتباط سیستم آموزشی با تربیت دانشمندان همه چیزدان

آیا سیستم آموزشی مدرن ما بهترین سیستم ممکن است؟ واقعیت این است که فضاهای بسیاری برای بهسازی و پیشرفت وجود دارد.

در همین راستا، توجه به فرهنگ ­های بومی مفید خواهد بود. یک مردم­ شناس به نام جرارد دایاموند بر این باور است که اگر به دنبال روش آموزشی هستیم که به ترویج تفکر چندوجهی در کودکان بی انجامد؛ بررسی فرهنگ­ های بومی، می­تواند به این هدف کمک کند.

برای نمونه، دایاموند مشاهده کرد که در فرهنگ­ های سنتی پاپوای گینه­ ی نو، به کودکان آموزش رسمی داده نمی­ شود. این کودکان در کلاس­ های درس شرکت نمی­ کنند؛ بلکه دانش لازم را از راه بازی کردن در میان بزرگسالان و دیگر کودکان و به ­عنوان بخشی از زندگی اجتماعی­ شان کسب می­کنند.

این سبک آموزش باز و بدون ساختارِ موجود در این فرهنگ، این امکان را برای کودکان فراهم می­کند تا به روشی جامع و یکپارچه به کسب دانش بپردازند. افزون بر این، این روش کاملاً با زندگی روزمره­ ی آن­ها مطابقت دارد. بر پایه­ ی یافته ­های دایاموند، این رویکرد در پرورش کنجکاوی ذاتی کودکان و هم­چنین تقویت استعدادهای نوآورانه­ ی آن­ها عملکرد بهتری دارد.

البته بسیاری از دانشمندان همه چیزدان نیز بر این نکته تأکید کرده­ اند که در امر آموزش کودکان، وجود یک روش آموزشی مبتنی بر طیف گسترده ­ای از آموزش ­ها، به جای سیستمی که بر تخصص­ گرایی تکیه دارد، از اهمیت بالایی برخوردار است. سانتیاگو رامون وای کاجال برنده­ ی جایزه­ ی نوبل پزشکی-فیزیولوژی سال 1906 که به­ عنوان یک هنرمند برجسته نیز شناخته­ شده بود، معتقد بود که هر چه چیزهایی که کودک دنبال می­کند متنوع ­تر باشد، احتمال تقویت استعدادهای او نیز بیش­تر می­شود. این یعنی این­ که، چنددانشی بودن نه­ تنها باعث تضعیف توانایی­ های ذاتی کودک نمی­ شود بلکه باعث تقویت استعدادها و ظرفیت­ های ذاتی او نیز می­شود.

مشاهدات کاجال بازتاب­ کننده­ ی همان ایده­ های آموزشی بود که متفکران چنددانشی پیش از او از خود به جا گذاشته بودند. فردریش شیللر شاعر، فیلسوف و پزشک آلمانی قرن هجدهم، به ­عنوان یک مخالف آموزش تخصص ­گرا و طرفدار آموزش گسترده و متنوع شناخته­ شده بود. وی بر این باور بود که دانش ­آموزان تنها از راه یادگیری گسترده می­توانند به ظرفیت نوآورانه و اندیشمندانه­ ی خود به­ طور کامل دست یابند.

در راستای دستیابی به اهداف اصلی آموزش عالی، بهره­ گیری از مزایای یادگیری جامع ­نگر به­ عنوان ابزاری کاربردی اکیداً پیشنهاد می­­شود. واژه­ ی دانشگاه در زبان انگلیسی ریشه ­ی لاتین دارد و به معنای “گسترده ­اندیش” یا “کل ­نگر” است. این بدان معناست که آموزش عالی باید بتواند رشته ­های تحصیلی و زمینه ­های دانشی مختلف را گرد هم آورد. واقعیت این است که، در طی قرون وسطا، دانشگاه­ های اروپایی یک­سری برنامه­ های آموزشی چند دانشی بنام آموزش عمومی ایجاد کردند که بر پایه­ ی مطالعات عمومی در زمینه­ های گوناگون استوار بودند.

با این وجود، امروزه در جاهایی مانند انگلستان، دانشگاه­ ها، جوانان را از داشتن تفکر چندوجهی و تلاش برای چنددانشه بودن برحذر می­دارند. امروزه دانشجویان مجبورند، پیش از این که حتی پا در دانشگاه بگذارند، یک رشته­ ی تخصصی مطالعاتی برای خود برگزینند. بسیاری از دانشگاه­ها هدف اصلی­شان برای فراهم کردن یک آموزش جامع و کل ­نگر را نادیده گرفته و از این رو مانع کنجکاوی، نوآوری و ظرفیت جوانان در تفکر گسترده می­شوند.

از این رو، مثل روز روشن است که اگر بخواهیم فرزندانمان را افرادی با تفکر چندوجهی بار بیاوریم؛ تنها راهی که پیش رویمان وجود دارد این است که آن­ها در معرض علوم گوناگون قرار دهیم.

آیا سیستم آموزشی امروزه در مسیر درستی حرکت می کند؟
آیا سیستم آموزشی امروزه در مسیر درستی حرکت می کند؟

ارتباط انتخاب شغل با اضافه شدن به جمع دانشمندان همه چیزدان

چه کسی گفته که فقط بچه­ ها می­توانند رشد کنند؟ به­ عنوان یک بزرگسال، با تغییر علایقتان در گذر زمان، شما نیز رشد کرده و پیشرفت می­کنید.

اگر به دنبال تفکر چندوجهی در زندگی کاریتان هستید، لازم است حتی در بزرگسالی، با آغوش باز پذیرای علایق گوناگون خود باشید. یکی از راه­های انجام این کار این است که به ­طور فعالانه به بررسی تغییرات شغلی بپردازید. در این زمینه چرا متفکران چنددانشه­ای مانند آلبرت شوویتزر را الگوی خود قرار ندهید؟

شوویتزر یک فیلسوف و دانشمند علوم الهیات به نام بود که در نواختن ارگ نیز شهرت داشت. افزون بر این، در دهه سوم زندگی­ اش یادگیری علوم پزشکی را آغاز کرد و بعدها به طبابت نیز پرداخت.

از دیگر دانشمندان همه چیزدان که می­توان در این­جا به آن اشاره کرد تاکِشی کیتانو است. وی یکی از تحسین­ برانگیزترین طنزپردازان ژاپن است که تازه در دهه چهارم زندگی­ اش توانست خود را به­ عنوان یک فیلم­ساز مطرح کند. رابیندرانات تاگور یکی از مشهور ترین شاعران هندوستان، فردی چنددانشه بود که در دوران شصت سالگی­ اش به نقاشی روی آورد.

از راه­ های تحریک تفکر چندوجهی، دنبال کردن شغل ­های گوناگون به ­صورت متوالی است. البته داشتن چندین شغل به­ طور همزمان نیز یکی دیگر از راه ­هایی است که امکان داشتن تفکری چندوجهی را میسر می­کند. وقتی کسی به جای داشتن یک شغل تمام ­وقت، چندین شغل پاره­ وقت داشته باشد، اصطلاحاً گفته می­شود که این شخص یک شغل دفترکلاسوری ( مانند دفترکلاسوری که از آن برای نوشتن مطلب در مورد چندین موضوع استفاده می شود ) دارد. چنین شغلی نیازمند اداره کردن چندین پروژه به ­طور همزمان است.

چنین شغلی نه تنها امکان رشد و پرورش علایق چندگانه­ تان را برای شما فراهم می­کند بلکه، می­تواند به امنیت مالی بیش­تری نیز منجر شود. بَری هوپسون، یکی از نویسندگان کتاب ده گام برای ایجاد یک شغل دفتر کلاسوری خاطر نشان می­کند که چنین مشاغلی می­توانند یک حاشیه امن ایجاد کنند. یافته ­های پژوهشی که وی انجام داده است نشان­گر این است که کسانی که به دنبال یک شغل دفترکلاسوری رفته ­اند، درآمدی که پس از دو سال به دست آورده­ اند بیش­تر از درآمد کسانی بوده که به مشاغل سنتی تمام ­وقت در یک شرکت یا مؤسسه ادامه داده­ اند.

اگر دنبال بودن در جمع دانشمندان همه چیزدان هستید اما داشتن چندین شغل به مذاقتان خوش نمی­ آید، پس به فکر دنبال کردن کاری باشید که ذاتاً چندوجهی باشد. به عبارت دیگر، به دنبال کارهایی باشید که نیازمند داشتن مهارت­ های گوناگون هستند و شما ناگزیرید که تفکر چندوجهی را در خود پرورش دهید. بسیاری از مشاغل این اجازه را به شما می­دهند تا با برآورده کردن علایق چندگانه تان، مهارت ­های چندوجهی خود را پرورش دهید. روزنامه­ نگاری و تولید محتوا یکی از این شغل ­هاست که می­تواند بستر مناسبی برای پرورش علایق گوناگون فراهم آورد. یک روزنامه ­نگار، در مسیر شغلی خود می­تواند بر موضوعات مختلف اقتصادی، مذهبی، موسیقیایی و بسیاری از رشته­ های دیگر تمرکز کند.

نظرتان درباره ­ی روی آوردین به سیاست برای تحریک و برآوردن علایق چندگانه­ تان چیست؟ یک سیاستمدار می­تواند می­تواند در وزارتخانه ­های مختلف از وزارت بهداشت، و وزارت فرهنگ و هنر گرفته تا وزارت اقتصاد مشغول به کار شود. به همین ترتیب، کارآفرینی نیز یکی دیگر از شغل ­هایی است که دربردارنده ­ی زمینه­ های گوناگون است. مارک زاکربرگ بنیان­گذار شبکه اجتماعی فیس­بوک، در راستای ساخت یک تجارت بسیار موفق در رسانه ­های اجتماعی، با پرورش مهارت ­های چندگانه ­ی خود، به شناخت عمیقی از روانشناسی، طراحی محصول و امور مالی دست یافته است.

وقتی صحبت از مشاغل چندوجهی می­شود، با توجه به گستردگی موجود در این زمینه، امکان انتخاب آزادانه برای شما وجود دارد. وقتی هیچ محدودیتی وجود ندارد، چرا خودتان را محدود کنید؟

چکیده ی پایانی

اگر به دنبال تحقق ذات فردی خودتان و رسیدن به موفقیت هستید، اگر میخواهید یکی از این دانشمندان همه چیزدان، مثل ایلان ماسک و وینستون چرچیل و لئوناردو داوینچی باشید، پس هر چه در باب خوبی ­های تخصص­گرایی شنیده اید، فراموش کنید. جواب اصلی در چنددانشه بودن نهفته است و چنددانشه بودن یعنی پذیرش گسترده­ ترین طیف ممکن علایق، فعالیت ­ها و الهامات و تلاش برای ماهر شدن در آن­ها تا حد ممکن.

از ابراز خط ­مشی تفکری چندوجهی­تان نترسید؛ کارهایی را دنبال کنید که شما را به چالش بکشد؛ در زمینه ­هایی که فراتر از دانش شما هستند به خودآموزی بپردازید و به نیازهای روحِ نوآوِر درونی­تان توجه کرده و درصدد برآوردن این نیازها برآیید.

همین امروز، مدت کوتاهی از زمانتان را به یادگیری یک موضوع دلخواهتان اختصاص دهید که هیچ ارتباطی با کار همیشگی­تان ندارد.

درباره کدنویسی کنجکاوید؟ چند تا از آموزش­های آن را در اینترنت جست­ وجو و دانلود کنید. دوست دارید یک کار هنری انجام دهید؟ نیم ساعت وقت بگذارید و کمی طراحی کنید. تنوع دادن به کارها و فعالیت­ های روزمره­ تان افزون بر اثرات خوبی که بر عملکرد مغزتان دارد، باعث افزایش احساس شادیتان نیز می­شود.

Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
Search in posts
Search in pages