خسته ، گوشه صندلی کناری مترو نشسته و نگاه می کند . فایل صوتی خودشناسی مسترمایند در گوشش به آرامی نجوا می کند . از ۸ نفری که روی ردیف رو به رویش نشسته اند ، ۶ نفر از آنها بینی شان را عمل کرده اند . دختری ۲۴-۵ ساله را میبیند که جدای از بینی کوچک قلمی اش ، لبانی برآمده و عجیب دارد! وقتی میخندید، گویی لبش به دندان های بالایش اتصالی کرده!!
چشم می اندازد و در شیشه کناری صندلی گوشه ردیف که پشتش یک خانم چادری ایستاده و شیشه را تبدیل به آیینه کرده به نیم رخش نگاهی می اندازد… بینی اش استخوانیست، برآمدگی کوچکی دارد و مثل بینی دخترک روبرویی شیب ملایم و عروسکی ندارد. دکمه پاور گوشی اش را میزند و نور صفحه خاموش می شود. خودش را از روبرو در صفحه خاموش مبایلش برانداز می کند، برآمدگی بینی اش از رو به رو اصلا خودش را نشان نمیدهد.
چشمانش را دوست دارد … گویی که چشمانش مولود یک پدر و مادر دیگر باشند، یشمی و برآمده! تنها عضوی که او را به چهره اش امیدوار می کرد.
لب هایش اما مثل همیشه منزجر کننده است! مثل خط یک زخم روی صورت. لب هایی کشیده و نه چندان کوچک … !لب هایی که آنقدر نازکند که به محض اینکه میخندد محو میشوند و از او دو استخوان فک می ماند و دندان های لمینیت نشده اش …
از لب هایش خاطره خوبی ندارد ،..شاید این نفرت جایی به وجود آمد که مربی عزیز مهدکودکش برای نشان دادن او به مربی کلاس دیگر او را ” دختر دهن گشاده” نامیده بود. دختر بود و در جستجوی ستایش و آنقدر در عالم کودکی این جمله از دهان مربی برایش تلخ بود که نفرت به لبانش را تا امروز با خودش آورده بود … آنقدر که دیگر فقط لب هایش نبود که دوست داشتنی نیستند … او بود … اویی که خودش را دوست نداشت فارغ از چهره استخوانی ساده اش ! فارغ از چشمان شگفت انگیزش! او باور کرده بود که زیبا نیست ، و فقط زیبارویان هستند که لایق دوست داشته شدنند.
شاید او هم مثل آن دخترک روبرویی باید لب هایش را قلوه ای و عجیب میکرد … از همان لب هایی که از دندانهای بالایی دل نمیکنند… شاید اگر اینطور باشد دوستش داشته باشند …
شاید هم کسی باید در چشمان یشمی اش خیره میشد و به او می گفت که لب هایش چقدر شبیه به اثر “من ری” است…
آیا لب های اوست که باید تغییر کند ؟ … یا چیزی در ذهنش به زور دوست داشتنی بودنش را به زیبایی تمام و کمال چهره اش مشروط می کند ؟ …

چه وقتایی خودتونو تو آیینه نگاه می کنین ؟ شاید صبها وقتی می خواین از خونه بیرون بزنین ، ریشتونو بتراشین ، آرایش کنین یا بعضا توی آیینه آسانسور. شاید روی صورتتون لک جدیدی افتاده باشه یا جوش زده باشین! چی میبینین ؟ چشمانتون ، دهانتون ، لب ها ، ابرو ها ، رنگ پوست … فکر می کنین اگر کسی بخواد شما رو برای کسی که تا حالا شما رو ندیده توصیف کنه ، چه چیزی از شما رو برای اون به تصویر میکشه ؟اصلا میدونین خودشناسی واقعی یعنی چی؟
بیاموزید که خودتان را بهتر ببینید!تست خودشناسی MBTI تنها را رسیدن به خودشناسی نیست!
این روزها مد شده که آدمها، دنبال احساس ناخوشایند گم گشتگیشون توی تست ها و آزمونهای خودشناسی میگردن ! بدون شک ، همه اینها ابزار هایی هستند که به ما برای کشف چیزی که هستیم و چیزی که می خوایم باشیم کمک می کنن . اما اینو بدونید که برای خودشناسی راه های ساده تر و عمیق تری هم هست ! ما در مسیری که چیدیم ، اولین گامی که برای خودشناسی باید طی کنید ” خودشناسی جسمانی” ه ! به این معنا که بدن و ظاهرتون رو چجوری میبینید!؟ چه فکری راجع بهشون می کنین و چه احساسی بهشون دارین !
بدون شک ظاهر ما بر جنبه های مختلفی از زندگیمون تاثیر گذاره ! پژوهش ها نشون میدن که بچه های زیبا بیشتر از بقیه مورد توجه معلمانشون قرار میگیرند و حتی معلم ها نمره های بهتری به اونا میدن! افرادی که چهره بهتری دارند حتی در دادگاه رای مثبت تری نسبت بهشون داده میشه و خانوم ها وقتی که آرایش می کنن اعتماد به نفس بالاتری دارند!
در کل واقعیت اینه که ظاهر ما بر جنبه های اجتماعی ما و در نهایت جنبه های درونی و شخصی ما اثر میگذاره ! چون ما موجودات اجتماعی هستیم و نمیتونیم قضاوت دیگران رو کامل از برداشتمون نسبت به خودمون حذف کنیم ! صرفا می تونیم کنترلش کنیم و جلوی بروز افراطی این اثرگذاری رو بگیریم.همین امر باعث تاثیر شگرفی در تصمیم گیری ها ما میشه که در نهایت می تونه ما رو به سمت موفق بودن یا موفق نبودن سوق بده!اجازه بدید با یک مثال ضرورت خودشناسی در موفقیت را توضیح بدیم:
فرض کنید فردا یک جلسه مهم دارید.جلسه ملاقات با سرمایه گذار استارت آپتون.از شب قبلش استرس دارید اما به خودتون دلگرمی می دید.صبح میشه و با یک روحیه خوب از خواب بیدار می شید،صبحانه میل می کنید و صدای موزیک را بلندتر می کنید.”بیا کنارم سرو ناز بی تاب…بیا کنارم زیر طاق مهتاب…عطش ببازیم به نسیم دریا…”در حال لباس پوشیدنید که ناگهان نیم نگاهتان به آینه می افتد و بوممم!
“اِ! موهام چرا اینجوریه! آلان که دیگه نمی رسم درستشون کنم! صبر کن ببینم،زیر چشامم که گود افتاده…”
کم کم این مکالمه ذهنی اوج می گیره و صدایی آشنا و آزار دهنده درون شما می گوید”اصلا این چه قیافه ایه که داری! کی حاضره روی استارت آپ یه آدم مثل تو سرمایه گذاری کنه؟ بیشتر شبیه کودن های تازه به دوران رسیده ای تا بنیانگذار یک استارت آپ! ببینم تو اصلا قیافه استیوجابز یا ایلان ماسک رو دیدی؟ به نظرت کوچکترین شباهتی به اونها داری؟…”
نتیجه جلسه رو میشه با اعتماد نفستون بعد از این مکالمه ذهنی پیش بینی کرد!
اما بیاییم فکر کنیم شما قبلا دو دو تا چهارتای خودشناسی با خودتان انجام داده اید.در اینصورت مسلما گفتگوی ذهنی شما متفاوت خواهد بود.در نتیجه با اعتماد به نفس بیشتری به جلسه می روید و اینبار،بینگو! شما به احتمال زیاد برنده مذاکره خواهید بود.
بذارید توضیح این مطلب رو با یه تمرین شروع کنیم :
رو به روی یک آینه قدی بایستید خودتان را بشناسید!
چی میبینید ؟ یه خانوم چاق و سفید و منظم ؟ یه آقای سبزه و عضلانی و خوش پوش ؟
چیزی که از خودتون در آیینه میبینید دقیقا ویژگی هایی از شماس که دیگران هم در شما میبینن و با اون لیست کسی که شما رو نمیشناسه هم میتونه در یک جمع غریبه با این ویژگی ها شما رو پیدا کنه!
همین ها رو دقیقا بنویسین ! انگار که میخواید به یه غریبه آدرس بدید که بتونه پیداتون کنه!
چقدر از این ویژگی ها که نوشتین رو دوست دارید ؟ کدوم ها رو دوست ندارید ؟ این دوست نداشتن یعنی چی ؟ میتونی خودتونو با اون ویژگی ها بپذیرید ؟ چیزی هست در بدن یا چهره تون که هر وقت میبینیدش حالتون رو بد می کنه ؟ پاسخ این سوالات ، دقیقا اولین و اساسی ترین گام خودشناسیه …
خالق خودتان باشید !
در مرحله قبل خودتون رو توصیف کردین ! حالا از شما می خوایم که کمی نقادانه تر به خودتون نگاه کنید! از کدوم اعضای چهره یا بدنتون دل خوشی ندارید ؟ کدوم یک از بخش های بدنتون رو دوست ندارین ؟ این بخش ها قابل تغییرن ؟ یا نه ؟ توی جدول زیر بنویسین ( هر ویژگی رو بنویسین و در باکس گزینه مناسب تیک بزنید)

بدون شک ویژگی هایی که ظاهر ما هست که ترجیح میدادیم متفاوت از چیزی که در حال حاضر هست باشن ! از بین این ویژگی های بعضیاشون قابل تغییر و بعضی دیگه شون غیر قابل تغییرن! مثلا اگر از تناسب اندامتون ناراضی باشین میشه با یه برنامه غذایی و ورزش بهبودش داد. اما قد ویژگی ای نیست که قابل تغییر باشه ! بنا بر این رویکرد ما نسبت به این دو دسته ویژگی متفاوته !
بر اینکه این تفاوت رو بدونید ، بهتره اول یک کم از اجزای روان انسان براتون صحبت کنیم :

روان انسان از سه جز تشکیل شده که این اجزا با هم ارتباط متقابل دارن ! شاید به نظر بدیهی بیاد ولی بد نیست که بدونین همین سه جز روانی انسان بنیاد یکی از موفق ترین درمان های روانشناختی یعنی درمان شناختی رفتاری رو تشکیل میده!
این مثلث سه گانه افکار ، احساسات و رفتار در حقیقت به این معنیه که افکار ما بر احساسات و رفتارمون تاثیر میذاره و هر کدوم از اونها هم اثر متقابلی بر باقی اجزا دارند.
واقعیتی که در دنیا پیرامون ما میگذره ، به کمک حواس ما وارد سیستم ذهنی و پردازش اطلاعات مغز ما میشه ! مغز ما بر اساس پیش فرض ها و اطلاعات و پردازش هاش در حقیقت سایه ای از اون چیزی که واقعا اتفاق میافته رو در ذهنمون شکل میده و اون میشه افکار و برداشت ما از اون موقعیت! (برای همینه که ما در مسترمایند بر افکار و برداشت و ادراکمون از توانایی ها ، محدودیت ها و فرصت هامون بیشتر صحبت می کنیم… چون علم بهمون میگه که چیزی که واقعا وجود داره به شکل تحریف شده ای در ذهن ما جا میگیره و این نشون میده که افکار ما تمام حقیقت نیست ، بلکه برداشت تحریف شده ای از حقیقته!).
بعد از اینکه افکار ما راجع به یک رخداد یا پیش آمد شکل گرفت ، اون افکار هیجانی رو در ما بر می انگیزه و اون هیجان در حقیقت انگیزه و منشا پاسخ و رفتار ما در اون موقعیت میشه !
حالا بر میگردیم به شما و آینه ! تصور کنید که در آیینه بینی نسبتا بزرگی در صورتتون میبینید !پیش از هر چیزی باید به این فکر کنین که آیا برداشت از آنچه که میبینین درسته؟ یا این برداشت صرفا تحریف ذهنتونه و میخواد شما رو به جون بینیتون بندازه ؟ اگه بقیه هم جای شما بودن همین فکرو میکردن؟ مسئله اینجاست که اگر بزرگ بودن بینیتون رو جزو گروه “قابل تغییر” گذاشتید و انجام عمل جراحی رو اشتباه یا محدودیت نمی دونین ، لازمه که پیش از هر چیزی “اعتبار” افکارتون رو راجع به عضو مورد تهاجمتون(بینی!!) بسنجین!
آیا هزینه ای که بابت تغییر میدید ، به منافعش میارزه ؟ چقدر این موضوع در زندگی شما تغییر ایجاد می کنه ؟ آیا نمیشه با تغییر ساده تفکر و برداشتتون راجع به این موضوع به جای صرف اونهمه هزینه ، مسئله رو حل کرد؟
از شما می خوایم که یک بار دیگه لیستتون رو نگاه کنید و به این فکر کنید که درباره کدوم یک از اعضاتون نسبت به خودتون غیر منصف بودین! یک بار دیگه با لطافت بیشتری به خودتون نگاه کنین ! آیا چیزایی که دوستشون ندارین ، واقعا تا این حد بد به نظر میان؟
اشتباه نکنین ! قرار نیست خودمونو گول بزنیم ! قطعا ما میتونیم بخش های از بدنمونو دوست نداشته باشیم و کاملا هم نقص های واقعی درشون وجود داشته باشه ! این فقط یه مرحله ست برای اینکه تکیلفمون با خودمون مشخص تر بشه! اینو بدونید که با توجه به چرخه اجزای روان انسان، اگر افکارتون رو نسبت به اجزای بدنتون تعدیل کنید ، احساس بهتری به اونها خواهید داشت و در نهایت تصمیم گیری و شکل رفتار با بدنتون هم تغییر می کنه!
جالبه که بدونید خودشناسی به تنهایی می تونه یک درمان موثر برای انسان عصر حاضر باشه.در زمانی که انسان هر روز توسط رسانه،مخصوصا رسانه های دیجیتال مانند اینستاگرام مورد هجوم و بمباران تبلیغاتی قرار می گیرد،نقش خودشناسی مهم و مهمتر می شود.
بعد از اینکه افکارتون رو درباره برداشت از بدنتون(Body Image) اعتبار سنجی کردین ، میرسیم به بحث قابل تغییر بودن و نبودن ویژگی های !
این جمله ارزشمند رو حتما پیش از اینها شنیدین !
پروردگارا! به من آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم
و شهامتی، تا تغییر دهم آنچه را که می توانم
و بینشی تا تفاوت این دو را بدانم.
جالبه که بدونید این جمله کاملا هم مبنای روانشناسانه داره !
بعد از اینکه صحت افکارمون رو سنجیدیم و فهمیدیم که چطور نارضایتی از یکی از ظاهر یکی از اعضای بدن یا چهره مون میتونه رو افکار و احساساتمون نسبت به خودمون تاثیر بذاره ، دوباره به لیست تغییر پذیر ها و غیر تغییر پذیر ها نگاه می کنیم!
نسبت به اندامتون احساس بدی دارین ؟ اضافه وزن دارین ؟ وقتی خودتون رو در این اندام میبینید ، چه فکری از ذهنتون رد میشه ؟ شاید این باشه که آدمها به نظرشون آدمهای چاق جذاب نیست ، شاید فکر کنین دیگران فکر می کنن که آدمهایی که اضافه وزن دارن بی قید و باری به هر جهتن … و همه اینها باعث بشه به این نتیجه برسین که شما جذاب نیستین یا آدم بی قیدی هستید!
خب ، سوال اینجاس که این افکار چه احساسی در شما ایجاد می کنه ؟ غمگین میشین و احساس می کنین که این بی عدالتی ِ خداس که سوخت و ساز بدنتون اینجوریه؟ یا از خودتون و بی ارادگیتون خشمگین میشین؟ این هیجانات رو توی خودتون بشناسین … برای شروع یک تغییر در رفتار ، اول از همه باید نسبت به افکار و هیجاناتمون بازنگری کنیم!!
این کار رو شدیدا بهتون توصیه می کنم! درست مثل مکاشفه میمونه ! بذارین مثال بزنیم! فرض کنید توی جمع دوستانه بیرون رفتین و دختر خاله تون بهتون میگه :”چه توپول و بامزه شدی”! شمایی که دو سه ساعت قبلش جلوی آیینه بودیو و به اینکه دکمه شلوارت دیگه به سادگی قبل بسته نمیشه فکر می کردی و باور داری که چاق شدن نشونه بی ارادگیه ، حرف دختر خاله ت رو اینجوری می شنوی:” چقد چاق شدی ! بدبخت ِ بی اراده! آدم اگه یه ذره عرضه داشته باشه اندازه تو نمیشه! خاک توسرت!” ! در نتیجه چه اتفاقی میافته ؟ نه تنها نسبت به خودتون ناامید و ناراحت میشین، بلکه نسبت به دختر خاله تونم خشم گین میشین!
برگردیم به اصل مطلب!
بازی نکنید! یا بپذیرید! یا تغییر کنید !
اضافه وزن دارید!؟ بسم الله! همین حالا تصمیم بگیرید! غذایتان را کنترل کنید ، پیاده روی کنید! هدف گذاری کنید و در شمایل بدنتان تغییر ایجاد کنید…
به دندان هایتان بیشتر اهمیت بدهید،… به پوستتان برسید ،… اگر دوست دارید رنگ موهایتان را تغییر دهید،…
باقی ویژگی ها را بررسی کنید، اگر تغییر در آنها به هزینه ای که براتون داره میارزه، تغیرشون بدید و اجازه ندید که بار اضافه روی ذهنتون ایجاد کنه! ما قرار نیست منفعل باشیم!
اما اگه هزینه تغییرات زیاده اونقدری که انجامش عقلانی نیست ،… یا اصلا در برخی موارد امکانی برای تغییر وجود نداره ، فقط یک راهکار اساسی داره:
پذیرش!
ما قرار نیست برای چیزهایی که تحت اختیارمون نیست غصه بخوریم و همیشه بارشون رو روی دل و ذهنمون نگه داریم! قرقره بیش از حد اینکار باعث میشه با خودمون فکر کنیم که کنترلی بر زندگیمون نداریم و دست مایه سرنوشتیم! درصورتی که اینطور نیست! مطمئن باشید که اگه تمام تلاشتون رو برای تغییر اون چیزهایی که در حیطه اختیارتونه بکنید ، اونقدر در شما بلوغ ایجاد می کنه که پذیرش نخواستنی های جبری براتون خیلی خیلی راحت تر میشه …
وظیفه ما اینکه که به تمام ابعاد وجودیمون قائل باشیم ، ویژگی هامون رو بشناسیم و احساساتمون نسبت به اون ها رو در خودمون کشف کنیم ! بعد این ، ادامه مسیر برامون خیلی راحت تر میشه …
باز هم تکرار می کنیم ! خودشناسی ! خودشناسی ! خودشناسی ! این هشت حرفی چهاربخشی پیش نیاز تمام مسیر موفقیته ، تا وقتی که ندونیم کی هستیم و کجا می خوایم بریم ، تمام زحماتی که میکشیم صرفا “تقلا”ست و نه “تلاش” ! تقلا دست و پا زدن بدون جهت و مسیر مشخصه ، در حالی که تلاش ، سعی و زحمت فکر شده و هدف منده …
تلاش رو برای رسیدن به خودشناسی ، از همین حالا ، درست رو به روی آیینه اتاقتان شروع کنید!