متوسط نبودن در هر چیزی خوبه،مخصوصا در فروشندگی.چرا؟
چون پورسانت شما در فروش ارتباط مستقیمی با میزان فروشتان داره.اینکه هرچی بیشتر بفروشید،درآمد بیشتری خواهید داشت،تنها یک جنبه ماجرا هست.زمانی که فروشتان بالاتر و بالاتر برود،نظر اعضای تیم فروش به شما جلب می شود و این شروع راه ارتقا شغلی شماست.قبل از اینکه بخواهید از یک فروشنده متوسط به یک فروشنده عالی تبدیل بشید،باید وظایف یک فروشنده موفق را بدانید.ما به شما وظایف یک ابر فروشنده را می گوییم.کافیست به آنها عمل کنید!
وقتی هدفی را برای انجام انتخاب میکنی، قبل از هر کاری باید همه چیزهای مرتبط با اون را خوب بشناسی. همه چیزهای مرتبط با اون!!! فروشنده خوب بودن هم میتونه یک هدف باشه.
منظورم از همه چیزها، از نزدیک ترین شونه، درست از همین جا، از خودت!!! تا بتونی مسیری رو به سمت اون هدف ترسیم کنی که خودِ تو نقطه شروعش هستی، هر چی بیشتر خودت و هدفت رو بشناسی انگار تو، برعکس خیلی از آدمهای گیج و گنگی که هر روز توی دنیای پر از ابهام و تاریکی اطرافت میبینی ، یه چراغ پر نور توی دستات داری که نمیذاره مسیرت رو اشتباه بری، نمیذاره از هدفت دور بشی، حتی کوچکترین موانع رو هم بهت نشون میده و کمکت میکنه که راه مناسب خودت رو انتخاب کنی یا حتی، یه وقتایی بسازی، همون راهی را که انگار با وجود همه ضعفها و قوتهات برای تو طراحی شده…
واقعا میخوای یه فروشنده بشی؟
با خودت فکر کردی چرا فروشنده شدن؟شاید میخوای پولدار بشی؟
فکر کردی، اصلا من چقدر میتونم فروشنده خوبی باشم؟
یا اگه فروشنده هستی، چقدر میتونی موفق تر بشی؟
دیدی بعضیها انگار فروشندگی تو خونشونه؟
برای رسیدن به هدف باید حواست به سه تا موضوع باشه، خودشناسی، هدف شناسی و مسیریابی تا هدف.
یه راهنما اینجاست که میخواد قدم به قدم مسیر رو تا موفقیتت توی فروش کنارت بیاد، برای این که متوسط نباشی.

اصلا فروش چیه؟
احتمالا چیزی که در جواب این سوال از ذهنت گذشته، جواب درستیه. فروش همون پروسه ایه که طی اون فروشنده کالایی رو به خریداری که بهش احتیاج داره میفروشه، تا سودی بدست بیاره؛ این سادهترین شکل فروشه، چون نیازی به معرفی کالا یا تبلیغ کردن اون یا حتی تلاش برای جذب مشتری برای خریداری آن نداره، فقط کافیه که بدونی خریدارت چه چیزی میخواد و اون رو تهیه کنی و در دسترسش قرار بدی. یعنی به فردی که خودش خواهان کالای توست، اون رو میفروشی.
اما شکل دیگه فروش زمانیه که اون فرد نیازی به کالای تو نداره، یا گاهی اصلا کالای تو رو نمیشناسه که بخواد به اون نیازی پیدا کنه اینجاست که مجبوری کسی رو که خریدار نیست خریدار کنی یعنی نیاز ایجاد کنی؛ درست مثه فروختن کشتی به صحرانشین میمونه!!!
فروش یه شغله و هر شغلی با یه تعریف عملیاتی قابل درک میشه، یعنی فهمیدن اینکه یک فروشنده دقیقاً چه کار هایی انجام میده که بشه بهش گفت فروشنده!!!
قبل از اون بهتره بدونی فروش چه انواعی داره؟ و به چه شیوه هایی میتونی کالات رو بفروشی؟
یه فروشنده کیه و چکار میکنه؟
فروشنده همون کسیه که در ارتباط مستقیم با خریداره و به دنبال بدست آوردن سود حاصل از فروش کالاهاییه که از عمده فروشها خریداری کرده و فضایی که توی اون مشغول به کاره میتونه یه مغازه خیلی کوچک گوشه خیابون یا حتی یه فروشگاه بزرگ باشه، یا هر فضای دیگه ای که اونجا بتونه کالای خودش رو به دست مشتری هاش برسونه. بهترین راهکار برای پاسخ دادن به سوال «فروشنده کیه؟» اینه که بتونیم بفهمیم که اون دقیقا باید «چکاری» انجام بده، اگه میخوای فروشنده بشی، یا اگه هستی این ها کارایی هست که باید انجام بدی یا احتمالا انجام میدی:
۱. “سلام” کنی و “خوش آمد” بگی!!
لحظه ای که مشتری به محل کسبت وارد میشه باید بتونی باهاش ارتباط برقرار کنی، به خصوص اگه اون مشتری از دوستان یا مشتریهای قدیمیت نباشه، چرا؟؟
چون میخوای اونو وادار کنی که همیشه از تو خرید کنه!! حتی اگه چیزی که اون میخواد توی مغازه تو نباشه!!
یه مشتری پیش ازین که کالای تورو خریداری کنه خودت رو میپسنده و خریداری می کنه، یادت نره کلی مغازه دیگه هست که درست همین کالاهای تو و گاهی خیلی بهترشون رو داره و تو باید با وجود این شرایط بتونی کالاهات رو بفروش برسونی، چون نمیخوای که اونها توی مغازت خاک بخورن!!
جلوی پای مشتریت بلند شو و محترمانه بهش سلام کن و بهش یادآوری کن که اگه توی انتخاب کالای مناسبش دچار مشکل شد تو هستی و میتونی که کمکش کنی.
خیلی صمیمانه برخورد نکن، بعضی از آدمها از صمیمیت بیش از حد با یه غریبه احساس بدی بهشون دست میده و حس میکنند که میخوای به خرید کردن وادارشون کنی یا به عبارت دیگه جنست رو بهشون بندازی!!
خیلی سرد برخورد کردن و بیتفاوت بودن هم به آدمها این حس رو منتقل میکنه که توجهی بهشون نداری و
نمی تونند راحت ازت کمک بگیرند.
باید تقریبا بتونی نوع رفتار مشتریهات و یا احساسی که دارند رو توی برخورد اول تشخیص بدی تا بتونی بهتر باهاشون ارتباط برقرار کنی، ناراحتند، خوشحالند، بی تفاوتند، عصبانید، تشخیص به موقع تو و توجه به این جزئیات میتونه بهت کمک کنه تا مناسبترین عکسالعمل رو توی اون شرایط نشون بدی و خاطرهای رو رقم بزنی که تا همیشه توی ذهنشون باقی بمونه و حس خوبی که ایجاد کردی، اونا رو حتی از دورترین نقطه شهر، مشتری همیشگی تو بکنه و حتی باعث بشه اگه چیزی هم نیاز نداشته باشند به مغازه تو بیایند و دست خالی ازت خداحافظی نکنند.
اینطوری تو توی مشتریت نیاز به خریداری چیزی رو ایجاد کردی که لازمش نداشتند، نیاز به خودتو!!
۲. مشتریت رو به سمت قفسه کالای مورد نظرش راهنمایی کنی.
مهم نیست توی چه سطحی از فروشنده بودن هستی، باید بتونی یه سری اصول رو رعایت کنی، که یکی از مهمترین اصول، اصل “کاهش هزینه جستجو” ست.
اما هزینه جستجو چیه؟ هرچه خریدار زمان کمتری رو برای پیدا کردن کالای موردنظرش صرف کنه، احتمال خریدش ازتو، بیشتر می شه. هزینه جستجو به طورکلی به مقدار زمان و انرژی که خریدار برای پیدا کردن کالای موردنظرش توی قفسه های فروشگاهت صرف میکنه، گفته میشه و از طرف دیگه مشتریها کالاهای در دسترس رو بیشتر خریداری میکنند. خیلی وقتها اگر هزینه جستجو زیاد باشه مشتری یا از خرید کردن منصرف میشه یا دیگه به فروشگاهت برنمیگرده!!
یه نکته مهم دیگه کمک کردن به آدمها در اونها حس اعتماد ایجاد میکنه. اگه یه فروشنده هستی باید بتونی با رفتارت آدمها رو مجبور کنی چیزی رو که برای بدست آوردنش هر روز تلاش میکنند و گاهی خیلی سخت اون رو به دست میارند، یعنی پولشون رو برای خرید کالاهای تو که گاهی حتی به اونها نیاز واقعی ندارند، صرف کنند.
۳. به مشتری هات پیشنهاد بدی و محصولات را بهشون معرفی کنی.
یه بخش خیلی مهم از کار تو به عنوان یه فروشنده اینه که محصولاتی که برای فروش آوردی رو به خوبی بشناسی، چون این فرصت رو بهت میده که مناسبترین محصول رو پیشنهاد بدی و حس رضایت رو توی مشتریت افزایش بدی.
از همه مهمتر، «حرفه ای به نظر رسیدن»، تو و کالای تو رو از نگاه مخاطبت قابل اعتماد میکنه. آدمها پولشون رو صرف چیزی میکنند که بهش اعتماد پیدا کنند.
مثلاً در مورد لوازم خانگی، یکی از بهترین راه های معرفی کالات به مشتری اینه که نحوه کار با اون رو به نمایش بذاری و بهش فرصت بدی تا کالای تو رو حین استفاده لمس کنه و همه سوالاتی که به ذهنش می رسه رو ازت بپرسه، اینطوری اعتمادش جلب میشه و احتمال خریدش بالاتر میره.
در ضمن، اینکه بتونی کالایی متناسب با سبد خرید مشتریت بهش پیشنهاد بدی(البته اگه حواست باشه که شکل دخالت و اصرار به خودش نگیره)، نشون دادی که مشتریت چقدر برات مهمه و براش ارزش قائلی که به نیازهاش توجه کردی و فقط برای فروختن کالاهات پشت دخلت نایستادی.
حتی گاهی اگه مشتریهات کالایی رو برداشتند که کیفیت خوبی نداره اینو بهشون یادآوری کن، «نشون دادن حسن نیت» آدمها رو ترغیب میکنه که باز هم به فروشگاه تو برگردند.
۴. نیازهای مشتریت رو بشناسی.
باید بتونی توجه مشتریت رو جلب کنی، و این کار دو تا هدف داره:
- دستیابی به سطح علاقه ذهنی مشتری
- کشف آنچه که باید از نگرش و خلق و خو و هیجانات اون بدونی،
این ها کمک میکنه یه «ارائه مؤثر» داشته باشی. زمان هایی وجود داره که مشتری علاقمندی خاصی نشان میده. گاهی مشتری بخاطر تبلیغاتی که از کالا ارائه شده برای خرید اون میاد و از لحاظ ذهنی آماده دریافت اطلاعاته، اونجا تویی که باید از این اشتیاق استفاده کنی و اون رو تبدیل به یک خرید موفق کنی.
به حرفهای مشتری خوب گوش بده، گاهی به راحتی از آنچه که اون میگه میشه به چیزی که علاقه داره دریافت کنه، رسید. خیلی مهمه که بدونید چه چیزی برای فروش به مشتری متناسبه و چگونه میشه اون را بهش فروخت.
۵. از مشتریت تعریف کنی!!
خیلی مهمه که بتونی به جا و به موقع از مشتریت و انتخابش تعریف کنی، نه اینکه چاپلوسی کنی!! حواست باشه وقتی داری از یه خریدار تعریف میکنی، در اصل داری اونو “متقاعد” میکنی برای خرید کالایی که برای خریدش مردده. تعریف کردن تو از اون باعث می شه تا اعتماد به نفسش بالا بره و راحت تر تصمیم بگیره، انگار تو اون رو از فکر کردن بیرون میاری و توی عمل انجام شده قرارش میدی.
مثلاً، اگه فروشنده لباس باشی، زیاد به این موضوعی برخوردی که مشتریت بین خرید دو رنگ نزدیک به هم از یه لباس گیر افتاده و نمیتونه انتخاب کنه، درست توی این لحظه ممکنه پشیمون بشه و به بهونه این که میخواد بوتیکهای دیگه رو هم سر بزنه، قید خرید کردن از تو رو بزنه، اما یه عکسالعمل مناسب تو، مثل این جمله که “اجازه هست منم یه راهنمایی کوچیک بهتون بکنم” یا “اگه توی انتخاب رنگش مرددید، میتونم بهتون بگم که این یکی خیلی شمارو شکیل تر نشون میده” یا یه جمله محترمانه دیگه اون رو به سمت خرید قطعیتر راهنمایی کنه.
۶. اداره صندوق، دریافت پول و وظایفی مثه شمارش پول، دریافت کوپن ها و یا کارت اعتباری جهت مبلغ خریدشون رو به عهده بگیری.
دونستن سطحی از امور مالی و صندوق داری، یه بخش مهم دیگه از کار توست، باید بتونی با سرعت عمل مناسبی مبلغ خرید هر فرد رو محاسبه کنی و مبلغ مورد نظر رو ازش دریافت کنی، دونستن قیمت دقیق هر کالا، تخفیف های هر کدوم و محاسبه دقیق این تخفیف ها و مشخص بودن دقیق نحوه دریافت وجه (مشتری هات میتونند بابت این کالا کوپن ارائه بدند؟ نقد باید پرداخت کنند یا با دستگاه کارت خوان؟) از جمله کارهاییه که باید بهشون مسلط باشی و برای این که یه خطای کوچیکت باعث ضررهای بزرگ مالیت نشه، بتونی درست انجامش بدی.
با توجه به پیشرفت روشهای پرداخت الکترونیکی و اینترنتی، بهتره که دستگاه کارتخوان برای محل کسبت تهیه کرده باشی و اگه میتونی کالاهات رو به خونه مشتری هات ارسال کنی بهتره دستگاه کارتخوان همراه هم داشته باشی. اگه میخوای فروشنده “مشتری مدار”ی باشی.
۷. هر روز دانش فروشت رو “به روز” کنی.
فروش “قلب تپنده” هر کسب و کاریه،
توی دنیای امروز که یکی از مهمترین اصول موفقیت داشتنه دانش توی کاریه که انجام میدی، اگه نتونی دانشت رو بهروز کنی، مشتری های فردات رو از دست خواهی داد. آموختن تکنیک های تازه تر و یادگیری بیشتر، “ریسک” کارت رو پایین تر میاره. دانش درست مثه یه مربیه که همیشه همراه توست و بهترین راه رو از بین همه راههایی که رفتی بهت نشون میده و این ینی تو با آموختن “هزینه فرصت”ت رو جای درست تر میپردازی یعنی اینکه تو میتونی با درآمد و زمان محدود بهترین انتخاب رو برای رشد کسب و کارت داشته باشی.
گاهی شرکت درآموزشهای مختص فروشندهها، باعث میشه حرفه ای تر عمل کنی.
۸. بازار رو خوب بشناسی.
اگه یه فروشنده ای یا میخوای که یه فروشنده موفق باشی، “تحقیقات بازار” توی کار تو یه بخش خیلی مهمه، که به این معنیه که تو باید هر چه بیشتر و بیشتر در مورد بازار هدف و مشتریهات دانش و اطلاعات به دست بیاری، تا بتونی فروش بیشتری داشته باشی. تحقیق درباره بازار اطلاعات زیادی درباره اندازه و ماهیت رقبا، سیاست های دولت و مشتریهایی که خریدار کالای تو هستند در اختیارت می ذاره و حتی جزئی تر از اون کمکت میکنه نیاز های مشتری هات، گروه بندی اون ها و قدرت خریدشون، همینطور علاقمندی هاشون و حتی چیز هایی که بهشون علاقه ندارند را بشناسی، اینطوری سرمایهات رو صرف خرید چیزهایی خواهی کرد خیلی بیشتر و بهتر به فروش میرسند.
یک اصل رو همیشه به یاد داشته باش،
“توی شرایط رقابتی امروز حرکت و تصمیم بدون اطلاعات ممنوعه”.
۹. همیشه قفسه ها، میزها و فروشگاهت، به ویژه جاهایی که بیشتر در معرض مشتریهات هست رو تمیز نگهداری.
“مشتری مداری”، یه قانون خیلی مهم واسه موفقیت در فروشندگیه، و معنیش اینه، همه رفتارهای لازم جهت ارزش گذاشتن به مشتریهات رو انجام بده. یه لحظه به خاطر بیار وقتی قرار یه مهمون مهم برات بیاد به یکی از چیزای مهمی که فکر میکنی اینه که خونت رو تمیز کنی تا بهش نشون بدی که برات ارزشمنده، مشتریهای تو همون مهمونهای ارزشمندی هستند که هر روز به دیدنت میاند، تمیز نگه داشتن فروشگاهت و مرتب نگه داشتن قفسه هات اینو بهشون یادآوری می کنه که که براشون احترام قائلی و حس خوبی که بهشون میدی رو توی ذهنشون موندگار میکنه.
احترام گذاشتن، فقط توی نحوه حرف زدنت یا توی رفتار خودت خلاصه نمیشه.
۱۰. کالاهای مرجوعی رو پس بگیری و یا تعویض کنی.
قانون طلایی مشتری مداری میگه “ممکنه مشتری همیشه صاحب حق نباشه ولی همیشه قدرتمنده”!! البته اگه پیش از این که کالا رو بهش بفروشی، یادآور نشده باشی که “کالای خریداری شده، تعویض یا پس گرفته نمی شود!“. همیشه پیش از تحویل کالا به خریدار، ازش بخواهید که خودش سلامت کالا رو بررسی کنه، معمولا با این کار احتمال برگردوندن کالا رو کم میکنی.

۱۱. برای مشتری هات بسته هایی برای حمل کالاهای خریداری شده، تهیه کنی
شاید خیلی بدیهی به نظر بیاد، یا شاید وقتی این تیتر رو میخوندی، خنده ات گرفته باشه، ولی میخوام یه روزی رو به خاطرت بیاری که خودت به فروشگاه رفتی و کلی خرید کردی، ولی درست وقتی که به صندوق رسیدی صندوقدار ازت بخواد که ده دقیقه ای صبر کنی، چون پاک خرید تموم شده و تو پاکتی نداری که خریدت رو توش قرار بدی و تا خونه برسونی و همین اتفاق خیلی کوچیک و ناچیز که خیلی وقتها به چشم هم نمیاد می تونه در تو وقتی به عنوان مشتری وارد یه فروشگاه شدی، حس نارضایتی ایجاد کنه و اگه خیلی وقتت تلف بشه ترجیح بدی که دیگه از اونجا خرید نکنی.
۱۲. به موقع موجودی انبارت رو بررسی کنی!
میزان کالای موجود توی انبارت رابطه مستقیم با میزان فروشت داره، باید بدونی که چه مقدار از هر کالایی و طی چه مدت برای فروش نیاز داری، باید بدونی مشتریهات بیش از همه خواهان چه کالایی هستند و طی یه بازه یک ماهه چقدر ازون کالا رو خریداری میکنند، با همون اطلاعاتی که از بخش “تحقیقات بازار” بدست آوردی حالا باید بتونی یه برنامه ریزی دقیق درمورد انبارت داشته باشی. یه فروشنده مشتری مدار، میزان خرید کالاهای توی انبارش رو با نیاز و خواست مشتریش برنامه ریزی می کنه. هر از گاهی از مشتریهات در مورد کالاهای فروشگاهت نظرسنجی کن، میتونند پیشنهادهای خوبی بهت بدند.
به موقع موجودی انبارت رو بررسی کن، چون باید قبل از خالی شدن انبار کالاهای موردنیاز و کمبودها رو سفارش بدی!
۱۳. به شکایت مشتری هات، در کوتاه ترین زمان ممکن، رسیدگی کنی.
مشتریها حتی بیشتر از کالاها برای تو اهمیت دارند. تو هر روز با مشتریهای زیادی سروکله میزنی، بعضی از اونها ناراحتند، بعضی خوشحالند و بهت لبخند میزنند، بعضی اونقدر خسته اند که حتی حوصله حرف زدن ندارند و بعضی ممکنه از جای دیگه ای عصبانی باشند، در بین رفت و آمد این همه مشتریهای جور و واجور بعضی از آدمها حتی گاهی بدون دلیل قانع کننده ای شکایت میکنند، تو باید بتونی به سرعت به شکایت اونها رسیدگی کن و رضایت اونها رو جلب کنی و خیلی فوری، اون شرایط و موقعیت رو مدیریت کنی. “مدیریت شکایت مشتری” حتی گاهی یه فن مناسب برای اثبات مشتری مداری و احترام گذاشتن به مشتریه، و همینطور فرصت خوبی برای دریافت پیشنهادات تازهست.
باز باید “مشتری مداری” را بهت یادآوری کنم!!!
۱۴. واسه فروشت برنامه ریزی داشته باشی و اون برنامه رو توسعه بدی.
برای موفق شدن در فروش باید برنامه فروش داشته باشی. برنامه فروش، استراتژی که اهداف و تکنیکهای فروش رو برای کسب وکارت تعریف میکنه و مراحلی که برای رسیدن به این اهداف باید طی کنی رو مشخص میکنه. برنامه فروش بهت کمک میکنه:
- یه مجموعه از اهداف برای کسب و کارت داشته باشی؛
- استراتژیهای فروشت رو متناسب با بازار هدفت انتخاب کنی؛
- سرمایه مالی و گام هایی رو که برای دستیابی به اهدافت نیاز داری، روشن کنی؛
- به طور منظم اهدافت و میزان دستیابی به اونها رو مشخص کنی و روشهات رو برای افزایش فروشت بهتر کنی.
تنها وقتی میتونی فروشنده موفق بشی، که بدونی فروش تو کجا قرار داره و میخوای که در آینده کجا قرار بگیره و مهمتر از هم این که چطور این مسیره از اینجا به آینده رو طی کنی. برنامه فروشت این فرصت رو به تو میده که بیگدار به آب نزنی و دقیق و اصولی و منظم توی مسیر موفقیتت گام برداری.
۱۵. عضو صنف شغلی خودت بشی.
برای دریافت مجوز کار نیاز داری که عضو صنف مرتبط با شغلت بشی. اصناف قوانین و مقرراتی دارند که به کار تو ساختار میدند، بهت جایی برای بردن شکایتت از سایر جزء فروش ها رو میدند، توی قیمت گذاری کالا هات به تو یه چارچوب مشخص ارائه میدند که از نرخ سایر فروشنده ها کمتر یا بیشتر کالاهاتو به فروش نرسونی. عضویت در صنف مرتبط با کارت بخشی از مسیریه که توی فروشنده شدن باید ازش عبور کنی.
۱۶. نگهداری و آماده کردن قراردادها و مدارک فروش بخشی از وظایف یه فروشنده ست.
نگهداری از فاکتورها، آماده کردن قراردادهای خرید کالاها از کارخانه ها، تولیدیها و نمایندگی هایی که کالاهات رو از اونجا تهیه میکنی، یه بخش مهم از کار توست، چون باید بتونی مالیات و میزان درآمد و یا ضرری را که توی یه سال کاری خودت داشتی محاسبه کنی و تا بتونی برنامه فروش مناسبی برای سال بعدت طراحی کنی. باید بتونی با در نظر گرفتن نرخ تورم میزان کالایی رو که قصد داری درآینده خریداری کنی در نظر بگیری و همه این ها نیازمند یه دید باز و واضح از اوضاع دخل و خرج فعلیه مغازه توست.
۱۷. قیمتهای کالاها رو تخمین بزنی و هزینه های پرداختی رو محاسبه کنی.
پس از تهیه کالاها نیاز هست، قیمت کالاها برای فروش تخمین زده بشه و روی خود محصولات یا روی قفسه مربوط به اون ها درج بشه، تا مشتری به هنگام انتخاب اون کالا به راحتی بتونی مبلغ اون رو متوجه بشه.
یه بخش خیلی مهم در فروش، که اصول و پایه های فروش هم هست، “استراتژی قیمت گذاری” نامیده میشه و این موضوع مهم رو مدنظر قرار میده که باید کالاهای خریداری شده رو به چه قیمتی برای فروش بگذاری تا هم به سود مناسب دست پیدا کنی و هم مشتریها رو راضی نگه داری، دونستن و آموختن این تکنیک ها برای موفقیت تو اهمیت زیادی داره.
۱۸. فروش روزانه ات رو مستند کنی.
مستند کردن فروش روزانه، کمک زیادی بهت میکنه تا متوجه بشی کدوم کالاها فروش بیشتری دارند، مشتریهات محصولات کدوم برند رو بیشتر خریداری میکنند، نسبت به کدوم کالاها نیاز بیشتری وجود داره و کدوم کالاها مورد علاقه مشتری ها هستند و بر اساس این داده ها تصمیم بگیری که انبارت رو به کدوم کالاها بیشتر باید اختصاص بدی، و برای خرید کدوم کالاها هزینه کنی.
این یجورایی یه روش ساده برای انجام یه بخشی از تحقیقات بازار توست.
۱۹. هزینه های جانبی رو برآورد کنی.
برای داشتن یه کسب و کار پر سود و کم زیان، لازمه از مو به موی هزینه هایی که برای اون انجام میدی آگاه باشی و فاکتورهای دقیقی برای چیزهایی که خرج میکنی تهیه کنی، به عبارت دیگه نیاز هست که تا حدودی از حسابداری و دانش مالی بدونی.
باید بتونی یه برآورد از “هزینه استهلاک” وسایلی که توی مغازهات ازشون استفاده میکنی داشته باشی. باید بتونی هزینه رنگ زدن احتمالی دیوارها، عوض کردن قفسه ها، تعمیر و یا تعویض کالاها و یا نوسازی بخشی از مغازهات رو تخمین بزنی.
۲۰. کالاهات رو بیمه کنی.
کالاهای تو بخش مهمی از سرمایه و زندگیت هستند و اگر بر اثر هر اتفاقی و به هر علتی از دستشون بدی یا تخریب بشن(دزدی، آتش سوزی(قصه پلاسکو رو به یاد میاری؟)،…)، بخش مهمی از سرمایهات رو از دست خواهی داد، بنابراین یکی دیگه از کارهای مهمی که باید انجام بدی سر زدن به اداره بیمه ست.
دونستن شرح دقیق وظایف هر شغلی لازمه موفق بدون در اون و فهمیدن اینه که چقدر بهش علاقمند هستی.