چشم انداز ، اکسیژن رویاهای شما؛ راهنمای جامع چشم انداز نویسی به زبان آدمیزاد!

انگار همین دیروز بود که شمع کیک تولد هجده سالگیتان را فوت کردید. خیلی زودتر از آنچه که فکرش را می کردید زمان گذشت. الان چند سالتان هست؟ بیست و پنج؟ سی یا شایدم چهل یا …چه اهمیتی دارد که چند سالتان است؟ آیا در تمام این سال ها چشم انداز داشته اید؟ مهم این است که در چشم بر هم زدنی سالها گذشت و آلان در زمان و مکان دیگری هستیم.

جمله معروفی دارم که همیشه این جور وقت ها بر زبان می آورم.

زمان ما را با خود برده است

همزمان که این جمله را بر زبان می آورم،یک سوال چغر و چموش ذهن مرا با خود درگیر می کند.

البته نه تنها ذهن،بلکه تک تک سلول های من را  وحشیانه به صلابه می کشد تا شاید جوابی پیدا کند و قدری آرام بگیرد.

این سوال این است:

چه کرده ایم؟

در تمام این سال هایی که مثل برق و باد گذشته اند،چه دستاوردی به عنوان یک انسان داشتیم؟

چقدر به رویاهایمان نزدیک شده ایم؟

چقدر شبیه قهرمان رویاهایمان شده ایم؟

در اکثر این مواقع پاسخ به این سوال بسیار دردناک و ناامید کننده است.

حتی تمایلی به فکر کردن به آن هم نداریم.

وای به حال روزی که یک انسان کمال گرا این سوال را از خود بپرسد.

هرچقدر هم که زندگی پرباری داشته باشد،این سوال سوهانی بر روحش است.

در این مقاله قصد داریم ابتدا به این سوال پاسخ دهیم که چه می شود که زمان می گذرد ولی به آنچه که می خواستیم نمی رسیم؟ چرا سالها گذشته و قهرمان رویایمان نشده ایم؟

اگر احساس در ماندگی می کنید،اگر فکر می کنید دچار روزمرگی شده اید،اگر رویاهای بسیاری در ذهن دارید اما نمی دانید از کجا باید شروع کنید،همین حالا با جان و دلتان این مقاله را بخوانید!

محتوای این مقاله ساخته و پرداخته ذهن من نیست.محتوای این مقاله برگرفته از علوم مدیریت استراتژیک روز است.امروزه در جوامع توسعه یافته و حتی میهن عزیزمان زمانی که در حال تدوین یک برنامه استراتژک هستند تا یک سازمان را به هدفش برسانند،از این دو ابزار مهم استفاده می کنند.

در دنیای امروز اگر از این دو ابزار استراتژیک بی بهره باشید،در هیاهوی زمانه خودتان و رویاهایتان را از یاد خواهید برد.

همه ما ناخدای کشتی زندگیمان هستیم که برای هدایت آن به مقصد باید از میان طوفان های زندگی و ناملایمات عبور کنیم،در این میان این دو ابزار حکم نقشه و قطب نمای ناخدا را خواهد داشت.

چشم انداز و ماموریت؛نقشه گنج زندگیتان

شاید شما صاحب یک کسب و کار،مدیرعامل یک سازمان دولتی یا خصوص،رئیس یک بنگاه اقتصادی باشید و شاید هم هیچ کدام اینها نباشید،اما حداقل رئیس و صاحب زندگی خودتان که هستید.به عنوان مسئول زندگی خودتان و هر یک از موارد بالا باید برای زنده ماندن زندگی خودتان و سازمانتان دو اصل حیاتی را خوب بشناسید و آنها را به صورت کاملا واضح مشخص کنید.

این دو اصل مانند دو کلید گاوصندوقی هستند که باید باهم و همزمان وارد دوقفل مجزا شوند تا درب گاو صندوق باز شود و گنجینه ای بزرگ برای شما نمایان شود.

اگر تصمیم به تغییر و تحول دارید، نوشتن بیانیه چشم انداز و ماموریت مهمترین کاریست که قبل از هر کار دیگری باید انجام دهید.اما قبل از اینکه برویم سراغ نوشتن این دو بیانیه،ببینیم اصلا خود بیانیه چه معنایی دارد؟

به طور خیلی ساده و مختصر،بیانیه  متنی است که یک شخص یا گروه از آن برای بیان اصول، عقاید و اهداف خود به عموم استفاده می‌کند.

مانند بیانیه حقوق بشر،بیانیه استقلال آمریکا و…

حالا که متوجه شدیم بیانیه چیه بهتره بریم سراغ اصل مطلب.

چشم انداز چیست؟

چشم انداز آرمان متعالی و دوردست شماست.منظورمان از آرمان ،یک هدف والاست که با چهارچوب ایدئولوژیکی شما پیوندی ژرف و ناگسستنی دارد.

 

بگزارید مثال بزنم.شما بابت چه اهدافی در زندگی حاظرید جانتان را هم بدهید؟

دفاع از خاک و کشور؟

دفاع از ناموس و خانواده؟

حمایت از حقوق حیوانات؟

یا هر چیز دیگری که برای هر فردی می تواند متفاوت باشد.همه اینها خط قرمزهای شما هستند.شاید برای شخص دیگری خط قرمز غذایش،حیوان خانگی اش،کسب و کارش یا هرچیز دیگری باشد.این خط قرمز ها به نوعی آرمان های ما هستند.آرمان،ارزش هایی هستند که بعد معنوی ویژه ای دارند و این معنویت از چهارچوب فکری و ایدئولوژی ما نشئت گرفته است.

راستش را بخواهید اصلا دوست ندارم قلمبه و سلمبه صحبت کنم اما مسئله چشم انداز در زندگی یک فرد یا یک سازمان آنقدر مهم و پر اهمیت است که نمی توان از آن سرسری گذشت.از این مهمتر،در مرحله بعد که می خواهیم چشم انداز خود را پیدا کنیم و در نهایت آن را بنویسیم باید بدانیم کجا دنبالش بگردیم!

چرا که اگر ندانیم کجا دنبالش بگردیم،هرگز آن را نخواهیم یافت.

همین چند جمله قبل،صحبت از کلمات آرمان،اندیشه و ارزش شد که به خوبی به ما تقلب می رساند  در کجاهایمان دنبال چشم اندازمان بگردیم!در مورد اینکه چطور و از کجا چشم اندازمان را پیدا کنیم بعدا مفصلا صحبت خواهیم کرد.

اما برای اینکه مقداری ذهن کنجکتوتان را ارضا کرده باشیم،یک میانبر کوچک به اصل مسئله خواهیم رفت و آن این است:

بیایید به اول این مقاله برگردیم.چشم های زیبا و پر از اشتیاقتان را ببندید و تولد هجده سالگیتان را مجسم کنید.قبل از اینکه شمع را فوت کنید چه آرزویی کردید؟ آیا آن آرزو را در تولد بیست،بیست و پنج و سی سالگیتان هم کردید؟

اگر اینطور است،به شما تبریک می گویم.شما چشم اندازتان را می دانید.چرا که چشم انداز همان تصویر مطلوب و خواستنی ما از آینده است.همان تصویری که خمیرمایه همه خیالبافی هایمان است.

اما اگر همچین آرزویی هم نداشتید،اصلا نگران نباشید.به شما کمک خواهیم کرد که چشم اندازتان را پیدا کنید.چه بخواهید چه نخواهید،در مسترمایند موفقیت اجباری و به شرط چاقو است!

قبل از اینکه خواندن این متن را ادامه دهید،لطفا همین حالا خودتان را ببوسید و به خودتان جایزه دهید.چرا که شما در حال خواندن هزارمین کلمه از این مقاله هستید و تنها 2% انسان ها در این هیاهو و حواس پرتی های زندگی،مقاله ای آموزشی در مورد چشم انداز می خوانند.البته همین 2% ها هستند که موفق می شوند،به قهرمان های زندگی خودشان تبدیل می شوند و دنیا را تغییر می دهند.

پس تا اینجا متوجه شدیم که اگر می خواهید انسان یا سازمان موفقی باشید،داشتن چشم انداز از نون شب هم برایتان واجبتر است.

قبل از اینکه سراغ چگونه نوشتن و پیدا کردن چشم انداز برویم،باید به تعریف یک مفهوم مهم دیگر هم بپردازیم.غالبا این مفهوم در کنار بیانیه چشم انداز استفاده می شود و این دو با هم معنادار تر و کاربردی تر هستند،یکجورایی پسرعموی هم هستند.

پس چشم انداز یک رویا و آرمانی است که با تمام وجود می خواهیم در آینده محقق شود.

آرنولد شوارتزنگر جمله جالبی داره

 

آرنولد شوارتزینگر : اگر چشم انداز نداشته باشید، مانند یک هواپیمای بدون خلبانید
جمله آرنولد شوارتزینگر در مورد چشم انداز

 

بیانیه ماموریت چیست؟

بر خلاف بیانیه چشم انداز که در مورد آینده هست،بیانیه ماموریت در مورد حال است.

ببینید مسئله از این قرار است که شما یک فرد یا سازمانی مشتاق به پیشرفت هستید.رویاهایی دارید و در پی محقق کردن آنها هستید.رویا در زمان آینده در ذهن شما سیر می کند،یعنی وقتی که به رویای خود فکر می کنید در واقع به آینده فکر می کنید.به این رویای شما در آینده،چشم انداز می گویند اما آیا صرف داشتن تصویری از آینده برای رسیدن و محقق کردن آن رویا کافیست؟

مسلما خیر!

چرا که راه رسیدن به آرزوهایمان در آینده  از زمان حال می گذرد.پس به یک ابزاری احتیاج دارید تا همواره شما را در زمان حال به سمت رویایتان پیش ببرد.این ابزار،بیانیه ماموریت نام دارد.

 

در سال 1992 زمانی که استیو جابز به اپلی که در حال ورشکستگی بود بازگشت، اولین کارش تعیین چشم انداز و تغییر ماموریت اپل بود. تا کمک کند و اپل را مجددا به روزهای اوج خودش بازگرداند که موفق هم بود. در این ویدیو بخش هایی از سخنرانی او را خواهیم دید. البته در قسمت دوم این مقاله، این ویدیو را به طور تخصصی تحلیل خواهیم کرد.

 

بیانیه ماموریت،بیان می کند که هر روز چه کاری انجام می دهیم. بیانیه ماموریت فعالیت روزانه سازمان و کارکنانش را مشخص می کند و بیان می دارد که هر یک از کارمندان چگونه به رسیدن به این ماموریت کمک می کنند. به این فکر کنید که یک شخص برای خودش اهداف روزانه و هفته ای مشخص می کند تا ان ها را به انجام برساند. بیانیه ماموریت به کارکنان و مشتریان بیان می دارد که همین حالا مشغول انجام چه چیزی هستید. در کسب و کارها این بیانیه به فعالیت های کارکنان جان می بخشد . بیانیه ماموریت می تواند یک راهنمای تصمیم گیری در تمام سطوح سازمان باشد.مثلا اگر مدیری می خواهد بودجه واحدش را خرج کند،به بیانیه ماموریت توجه می کند که ببیند اولویت با کدام قسمت است؟ آموزش؟ تحقیق و توسعه؟ منابع انسانی یا …

ماموریت سازمان همان فلسفه وجودی سازمان خواهد بود. ماموریت سازمان بیان می دارد که سازمان چگونه می خواهد رقابت کند و برای مشتریانش ارزش خلق کند.

 

بیانیه ماموریت سازمان شما چیست؟
بیانیه ماموریت

 

تفاوت بیانیه چشم انداز و بیانیه ماموریت

1.زمان بندی

مهمترین تفاوت بیانیه چشم انداز و بیانیه ماموریت در زمانبندی این دو است.بیانیه چشم انداز برای آینده نوشته می شود،چرا که تصویری از آینده است که می خواهیم به آن برسیم اما بیانیه ماموریت در مورد زمان حال است.

2.علت و معلول

چشم انداز علت است و ماموریت معلول. ماموریت چییز هست که برای رسیدن به چشم انداز انجام خواهد شد. ماموریت چگونگی کار است در حالی که چشم انداز چرایی کار است.

3.ابزار مدیریتی

از بیانیه ماموریت می توان به عنوان یک ابزار مدیریتی منسجم استفاده کرد. این ابزار قابل تغییر است، بنابر شرایط یا نیاز های شما یا سازمانتان می توان تغییرش داد.

 

 

فرض کنید در شش ماهه اول سال،می خواهید روی خودتان سرمایه گذاری کنید.

پس بیانیه ماموریتتان را اینطور می نویسید:

“افزایش توان عملیاتی و اجرایی خودم از طریق یادگیری مهارت های جدید در جهت موفقیت بهتر در بازار کار و جلب نظر کارفرمایان بزرگتر”

این بیانیه ماموریت شما را ملزم می کند که منابع خود را از جمله زمان و پولتان را روی آموزش خودتان سرمایه گذاری کنید تا رشد کنید و به چشم بیایید!

مثلا وقتی که 10 میلیون تومان پول دارید،8 میلیون آن را برای سمینارها،خرید کتاب،مشاوره با افراد متخصص دوره های آموزشی سایت مسترمایند و … سرمایه گذاری کنید و 2 میلیون آن را برای خرید پوشاک،غذا و… کنار بگذارید.

اما در شش ماهه دوم سال اوضاع فرق می کند.شما به اندازه کافی رشد کرده اید و حالا باید دیده شوید،بلکه پسندیده شوید!

پس به قولی باید دست فرمونو تغییر بدید و بیانیه ماموریت را مجددا به این صورت بروزرسانی کنید:

“شبکه سازی با کارفرمایان صنف خودم و ایجاد فرصت های جدید برای زندگی کاریم”

اینجا دیگه قضیه فرق می کنه و اگر در جیب مبارکتان 10 میلیون تومان پول دارید،باید 8 میلیون تومان آن را صرف خرید لباس،ادکلن (می دونید که عقل مردم به چششونه!)،کافه رفتن با دوستان جدید،شرکت در ایونت ها،سمینار ها،مهمانی ها و … بکنید و تنها 2 میلیون تومان باقی مانده را صرف خرید کتاب،محصولات آموزشی سایت مسترمایند و … بکنید.نکته ظریفی که در اینجا نهفته است این هست که در هر صورت باید خود را با آموزش های کاربردی مسترمایند در تمامی فصول ارتقا بدهید!

پس دیدیم که بیانیه ماموریت یک ابزار کاربردی است و مانند  فانوس دریایی مسیر شما را در اقیانوس پر تلاطم زندگی روشن نگه می دارد و اجازه نخواهد داد به بیراهه بروید.

بیراهه؟ بله! مثلا اگر در شش ماهه اول دوست شما گفت بریم فلان رستوران لاکچری یا فلان مسافرت،شما با بخاطر آوردن بیانیه ماموریتتان با قاطعیت به دوستتان پاسخ منفی خواهید داد چرا که باید پولتان را صرف آموزش و ارتقا شخصی خودتان بکنید.

اما ماجرا در مورد چشم انداز کاملا متفاوت است.چشم انداز تصویر رویایی ما از آینده است و چندان نمی تواند یک عامل محرک یا بازدارنده ما در زمان حال برای تصمیم ها و یا رفتارهایمان باشد.مثلا شما اگر چشم اندازتان را اینگونه نوشته باشید:

“تا 5 سال دیگه مدیرعامل یک شرکت بزرگ و خصوصی در زمینه توسعه کسب و کارهای ارزهای دیجیتال باشم”

این چشم انداز جذابی است اما اگر بیانیه ماموریت برای خودتان ننوشته باشید نمی توانید رفتارهایتان را در راستای رسیدن به این چشم انداز مدیریت کنید و این همان باگ بزرگ در راستای رسیدن به اهداف است.

 

خلاصه و نتیجه گیری

 

در مقدمه به گذر عمر پرداختیم و راهی را پیدا کردیم  که با استفاده از بیانیه چشم انداز و ماموریت،دیگر رویاهایمان را به دست فراموشی نسپاریم و به آنها جامه عمل بپوشانیم.

در ادامه بیانیه چشم انداز و ماموریت را تعریف کردیم و دیدیم که:

چشم انداز تصویر رویایی ما از آینده است،در صورتیکه بیانیه ماموریت آن چیزیست که در زمان حال باید انجام دهیم تا در آینده به چشم اندازمان برسیم.

و در آخر زمانبندی و تایم لاین را به عنوان مهمترین تفاوت این دو،معرفی کردیم.

اما مهمترین قسمت این مطلب،نتیجه گیری از آنچه گفته شد می باشد.

خیلی ها در زندگی رویا و اهداف بزرگی دارند (چشم انداز) و خیلی ها هم رویای بزرگی ندارند اما هر روز سخت تلاش می کنند چون به اصول خاصی پایبندند (ماموریت).هیچ کدام از این دو دسته به موفقیت های بزرگ دست پیدا نمی کنند،چون این دو ابزار مهم را با هم ندارند!

پس اگر می خواهید قله های موفقیت را یک به یک فتح کنید باید از این دو ابزار مهم و استراتژیک همزمان و در کنار هم،استفاده کنید.

پس برای رسیدن به قله های موفقیت شخصی یا سازمانی:

رویای خود را به چشم اندازتان تبدیل کنید و برای رسیدن به چشم انداز از بیانیه ماموریت استفاده کنید.فراموش نکنید بدون چشم انداز و ماموریت مانند ناخدای بی نقشه و قطب نمایی هستید که سالهای عمرتان را در گرداب سرگردانی تلف خواهد شد.

در قسمت بعدی با مسترمایند همراه باشید تا چندین نمونه بیانیه ماموریت و چشم انداز را با هم مقایسه کنیم و یادبگیریم چطور می توانیم بیانیه ماموریت و چشم انداز خود یا سازمانمان را بنویسیم.

Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
Search in posts
Search in pages