شما چیزی هستید که به آن باور دارید

به آینه که نگاه می­کنید چه می­بینید؟

چه تصوری از خود دارید؟

باورها، اعتقادات ذهنی ما هستند که آنها را درست می­دانیم. باورها از تجارب شخصی و محیطی­مان شکل می­گیرند و به وسیله آنها می­توانیم رویدادهای دنیای پیرامونمان را ارزیابی کنیم.برای یک زندگی سرشار از موفقیت فردی و دستاوردهای مهم­تر شما باید تماماً به خود و توانایی­هایتان باور داشته باشید. در فرایند خودشناسی و هویت­یابی، باورها نقش تعیین کننده و مهمی دارند چرا که این باورها هستند که به شما می­گویند چه کاری را می­توانید انجام دهید و چه کاری را نه. پس با خودتان مانند یک قهرمان صحبت کنید و سیستم باورهایتان را بسازید.پاسخ هر چه که باشد، باوری است که در ما نسبت به خود ما و توانایی­های ما شکل گرفته است. این باور، کلید رسیدن به خودشناسی است.

«هنری فورد» می­گوید اگر فکر می­کنید از عهده کاری بر می آیید درست فکر می کنید و اگر فکر می کنید از عهده کاری بر نمی آیید باز هم درست فکر می کنید. در ادامه به توضیح این مطلب با ذکر یک سناریو خواهیم پرداخت. فرض کنید شما به تازگی ورشکسته شده اید و مردد هستید که چه باید بکنید؟ انتخاب های چندان زیادی ندارید و تحت فشار روانی بسیار زیادی هستید. یک راه پیش روی شما این است که شغلی پیدا کنید و حقوقی بگیرید و یک راه دیگر این است که به ایده جدید خود بال و پر دهید و آن را اجرایی کنید، اما با هر کسی که در این زمینه مشورت می کنید شما را از اینکار منع می کند و این کار را از چاه به دره افتادن می داند؛ تنها چیزی که در این لحظات دارید ندایی از درون شماست که به شما می گوید ایده تان جواب می دهد و باید این کار را بکنید. اما می دانید که فرصت اشتباه ندارید و این اشتباه می تواند آخرین اشتباه شما باشد.

بالاخره تصمیم خود را می گیرید. شروع به اجرایی کردن ایده خود می کنید، در مراحل تحقیقات و شناسایی بازار به طور اتفاقی با شرکتی رو به رو می شوید که به ایده شما علاقه مند است. پس از جلسات متعدد با مدیران شرکت، آنها ابراز علاقه مندی می کنند که با توجه به ایده خوب شما و جایگاهی که در بازار و نزد مشتری ها دارد و همچنین تجاربی که شما در کسب و کار خود دارید (هرچند که به شکست منجر شده باشد) ؛ روی ایده شما سرمایه گذاری کنند. شش ماه بعد ایده شما به لطف سرمایه گذار آن شرکت و بسترهایی که برای شما فراهم کرده اند به خوبی در حال اجراست.

پس از یک سال محصول اولیه به بازار راه پیدا کرده و مشتریان خوبی دارد. اما در مقابل اگر جسارت این را نداشتید که ایده خود را اجرایی کنید شاید هیچ وقت مسیر زندگیتان به این صورت رقم نمی خورد و هنوز مشغول کاری روزانه و کارمندی بودید که با حقوق ماهیانه اش بدهی هایتان را پرداخت کنید.

البته شاید هیچ وقت شانس پیدا کردن سرمایه گذار را پیدا نکنید در آن صورت راه دشوارتری خواهید داشت. در سال های اخیر به دلیل رشد کسب و کار های نوپا و سرمایه گذار هایی که روی این کسب و کارها و ایده انجام شده است مطمئناً چنانچه ایده خوب و اجرایی داشته باشید شانس بسیار زیادی برای پیدا کردن سرمایه مورد نظر خود خواهید داشت.

– هیچ وقت از خود نپرسید که اگر نشود، چه؟!

بپرسید که اگر بشود چه می شود؟! در صورت موفقیت، زندگی من چگونه دستخوش تغییر قرار خواهد گرفت. این یعنی «باور» ، در سناریویی که مطرح شد تنها نقطه ای که وضعیتش را می توانست دگرگون کند و به قله های عظیم موفقیت راهنمایی کند، «باور» بود. اگر به خود از ابتدا باور نداشتید هیچ وقت زمینه برای ملاقات با سرمایه گذار و اجرایی کردن ایده تان فراهم نمی شد.

در این مورد مثال های بسیار زیادی داخلی و خارجی داریم.

به طور مثال سرهنگ ساندرز بازنشسته ارتش آمریکا بود. او که برای گذران دوران بازنشستگی و البته درآمدزایی به دنبال راهکار بود تصمیم گرفت فرمول پودری که برای سوخاری کردن مرغ ابداع کرده بود را بفروشد. طبق گفته خودش او نزدیک به 1000 بار جواب «نه» شنید؛ اما در نهایت چه شد؟

او بنیان گذار رستوران های زنجیره ای KFC در آمریکا و کشورهای دیگر شد، تنها به این دلیل که او به توانایی هایش باور داشت.

یا نمونه داخلی باور به خود، بنیان گذار برند آیس پک، آقای بابک بختیاری است که با 200 میلیون تومان بدهی (زمانی که در زندان بود) از زندان مرخصی گرفت و برند آیس پک را تأسیس کرد. او امروز از کارآفرینان برتر کشور است. باور محدودیت ندارد، باور کوه های توانایی شما را به حرکت در می آورد، باور به خود پلی برای عبور از دره های ناکامی است، پس ازهمین حالا به خود باور داشته باشید.

اینکه چه تصویری از خودمان داریم مستقیماً از “باورهای بنیادین” ما نشأت می­گیرد. اینکه آیا خودمان را فردی کارا و توانمند می­دانیم و یا ضعیف و ساده­لوح! باورهای ما ریشه شناخت­هایمان و عینکی­ است که با آن اطلاعات و وقایع زندگی را خوب، بد، تهدیدکننده یا تسهیل­کننده پردازش می­کنیم.

جوردن بلفورت یا گرگ وال استریت (آنچه که هالیوود او را می­نامد) که یکی از نوابغ فروش در دنیاست در ادامه در مورد سیستم باورها می­گوید:

می خواهم راجع به یک جنبه بخصوص باورها صحبت کنم و آن هم چرخه ای است که باور ها را شکل می دهد – همه چیز از کودکی شروع می شود.

روز اول، همه چیز خوب است و ما مثل یک کاغذ سفید هستیم. می توانیم هر چیزی که می خواهیم باشیم. روز دوم از راه می رسد و همه، محدود کردن باورها را به ما یاد می دهند. همین طور که بزرگ می شویم این آموزه ها را از والدین، معلمان، دوستان و رسانه ها می شنویم.

و ناگهان خود را در حال تقویت چرخه های منفی باور می یابیم. گاه چیزهایی را امتحان می کنیم و به نتایج دلخواهمان نمی رسیم. پس نتیجه گیری های اشتباه می کنیم، همه بر اساس باورهای اشتباهی که قدرت را از ما سلب می کنند.

نتیجه گیری درست این است که بگوییم شاید من مهارت لازم یا آموزش لازم یا راهنمایی لازم برای موفقیت در فعالیت مورد نظر را نداشته ام. نتیجه گیری غلط این است که بگوییم من در این کار افتضاح هستم. من برای موفقیت ساخته نشده ام. من برای نواختن ساز ساخته نشده ام. من برای حل مسائل ریاضی ساخته نشده ام.

شما چیزی هستید که به آن باور دارید

این چرخه باور، جزئی جدایی ناپذیر از ما است، شاکله هر انسان، چیزی که موفقیت یا عدم موفقیت ما را تعیین می کند. اگر در فروش موفق نیستید و همچنان هم با مشکل روبرو هستید، شاید بتوان این عدم موفقیت را به یک باور عمیق در وجود شما نسبت داد. چرخه باور ها، یک باور محدود کننده را آن قدر در شما تقویت کرده است که به یک محکومیت بدل شده است.

چطور اتفاق افتاد؟

اولین گام در شکستن یک باور محدود کننده این است که بفهمید از کجا آمده است. سپس می توان باورهای محدود کننده هر شخص را مشخص کرد. بعد از آن برای مرحله بعدی آماده می شوید که شکستن باورهای محدود کننده و جایگزینی آن ها با باورهای تقویت کننده است.

پس باید بفهمید این چرخه چطور آغاز می شود، چگونه با فعالیت های خود آن را تقویت می کنید، و بعد این که چگونه باید این چرخه را متوقف کنید و فرایندی جدید را آغاز کنید، که یک باور تقویت کننده را در شما نهادینه می کند. باوری که قرار است در خدمت شما باشد، باوری که به شما اجازه می دهد آن چه می خواهید را به دست آورید، به چیزی تبدیل شوید که می خواهید، به افراد پیرامون خود قدرت ببخشید، احساس همدلی کنید، احساس قدرت کنید.

این مساله ای کاملا خصوصی برای هر فرد است چرا که هر کدام از ما تجارب مختلفی در کودکی و نوجوانی داشته ایم. همان زمانی که باورهای ما شکل می گیرند، زمانی که امروز ما را می سازد.

به درون نگاه کنیدبه عقب نگاه کنید

در خاطرات خود جستجو کنید. از خود بپرسید “این چرخه چگونه من را تحت تاثیر قرار می دهد. چگونه باعث شد من فردی باشم که باور دارم امروز هستم.” و این نکته مهمی است، مساله این نیست که که واقعا چه کسی هستید بلکه مساله این است که در باور خود چه کسی هستید.

هر چه که شما را متوقف کرده باشد می توان آن را در هم شکست. می توانید آن کسی را که باور دارید هستید با کسی که بسیار قدرتمندتر است جایگزین کنید. این را به خاطر داشته باشید.

شما در سنگ حک نشده اید. روان شما قابل تغییر است. می توانید خود را تغییر دهید. می توانید خود را بهبود دهید. می توانید هر سرنوشتی را که می خواهید برای خود بنویسید. می توانید آینده ای بسازید که در خدمت شما است، که با دیدگاه شما هم راستا است، که از شما محافظت می کند و به شما اجازه می دهد با غرور و افتخار بازنشسته شوید.

و خانواده، می توانید آینده ای بسازید که از اطرافیانتان حفاظت می کند و حقیقتا به آن ها قدرت می بخشد تا به زندگی های مطلوب خود دست پیدا کنند.

Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
Search in posts
Search in pages