کتاب چطور خارق العاده بشویم شما را در قالب گام‌های واقعی و قابل اجرا راهنمایی می‌کند تا بدون هیچ بهانه ای به اهدافتان دست پیدا کنید این کتاب به شما قواعد سرراستی ارائه می‌دهد که کمکتان می‌کند از موانعی که سایر مردم را از زندگی موفق بازمی‌دارد دوری کنید.

چه کسانی باید این کتاب را بخوانند؟

کسانی که میخواهند به اهدافشان دست پیدا کنند اما احساس ترس یا گرفتاری می کنند.

کسانی که آماده شروع کسب و کار خود هستند.

کسانی که می‌خواهند روی بازده عملکرد خود کار کنند.

چه کسی کتاب را نوشته است؟

دن مردیث نویسنده کتاب پرفروش «چگونه خارق العاده بشویم؟» است. علاوه بر شرکت حقوقی خود ، یک باشگاه ورزشی، یک آژانس بازاریابی و یک گروه بزرگ خودیاری در فیس بوک با بیش از ۴۰۰۰ عضو به نام «نوشیدن قهوه با دن» را اداره می کند.

برای من چه سودی دارد؟ از یک داستان موفقیت واقعی راه و رسم موفق شدن را یاد بگیرید.

ما همه افرادی را می شناسیم که انگار همه چیز تمام هستند: شغلی خوب، همسری زیبا، دوستان فوق العاده، ثروت فراوان و به طور خلاصه، یک زندگی خارق العاده دارند. چه کسی دلش این چیزها را نمی خواهد؟

اما دانستن این که چه می‌خواهید تنها نیمی از راه است. شما همچنین باید بدانید چگونه می توانید به آنچه که میخواهید، برسید.

این کتاب که توسط کارآفرینی موفق نوشته شده است، به شما نشان خواهد داد چگونه با قواعدی مشابه آنچه نویسنده از آن استفاده کرده ، به موفقیت دست پیدا کنید. شما درس‌های بسیاری خواهید آموخت از جمله اینکه ایرادی ندارد خودخواه باشید؛ نمی توانید بدون اینکه خود واقعیتان باشید موفق شوید.

ما دوازده قاعده ای که توسط نویسنده نوشته شده را در قالب ۶ چکیده، ترکیب کرده ایم. با پیروی از این قواعد، داستان زندگی شما هم می‌تواند به عنوان یک داستان موفقیت الگوی دیگران شود.

در این چکیده ها، خواهید آموخت:

چرا نباید مثل لیدی گاگا لباس بپوشید؟

چگونه با افراد حسود و بدخواه دست و پنجه نرم کنید؟

تخلیه گاه مغزی چیست و چه زمان مفید واقع می‌شود؟

برای آغاز زندگی ایده آل تان باید خودخواه باشید.

ممکن است فکر کنید کسب رضایت دیگران از مولفه های یک زندگی خوب است؛ اما برای اینکه به اهداف زندگی خود دست پیدا کنید، ابتدا باید به مراقبت از خود بپردازید.

اینکه خود را در اولویت خویش قرار دهید (یا به بیان دیگر، خودخواه باشید) نه تنها برای شما، بلکه برای دیگران نیز زندگی بهتری را به ارمغان می آورد. با تلاش برای بهتر شدن تان، شما به همسری بهتر، دوستی بهتر، پدر یا مادری بهتر و خواهر یا برادری بهتر از قبل تبدیل می‌شوید.

برای مثال معلمی را در نظر بگیرید که در حالی که حسابی سرما خورده است، به جای آنکه در خانه بماند و استراحت کند به کلاس برود. در چنین شرایطی عملکرد او تحت تاثیر بیماری اش قرار می گیرد و در نتیجه حضور او در کلاس برای دانش آموزان هیچ فایده ای نخواهد داشت. برای همه بهتر بود اگر این معلم ابتدا به خودش فکر می کرد و پیش از اینکه به هر کس دیگری بیاندیشد، برای بهبود حال خودش چاره ای می اندیشید.

مراقبت از خود و زندگیتان ضروری است. یادتان باشد که فقط یکبار زندگی میکنید و زندگی کردن برای دیگران چیزی جز هدر دادن وقت و انرژی تان نیست. برای مثال، نویسنده کتاب ابتدا در مسیر شغلی ای که فکر می‌کرد باید در آن حرکت کند پیش میرفت. او هر هفته ۱۰۰ ساعت را به کارهای سازمانی که پول خوبی هم داشتند می گذراند، اما هرگز شاد نبود. در حقیقت، او احساس می‌کرد بریده، اضطراب زیادی داشت و باور داشت که استعداد های او در حال هدر رفتن هستند. همه این احوال ناخوشایند از آن ناشی می‌شد که او مشغول پیگیری رویاهای فرد دیگری بود و علاقه خود را (که شروع یک کسب و کار و رئیس خود بودن بود) را نادیده می گرفت.

خودخواه بودن شامل ایجاد تعادل در همه زمینه‌های زندگی تان از جمله تغذیه، ورزش و سلامت روان می شود.

اگر سلامت بدنی و روانی مناسبی نداشته باشید، شروع یک کسب و کار تازه یا هدفی به همان بزرگی کاری دشوار خواهد بود. بنابراین، باید تلاش کنید با روشهای زیر خود را در تعادل نگه دارید:

حتی اگر فکر ورزش کردن هم اذیتتان میکند، به تمرین و ورزش بپردازید تا بدن خود را در شرایط مناسب قرار دهید.

غذاهای مفید بخورید، اما در این مورد خیلی هم  سخت گیر نباشید.

گروهی از دوستان یا خانواده تان تشکیل دهید که پشتیبان شما باشند، نه اینکه روحیه تان را تضعیف کنند.

مهم است که به خود اهمیت بدهید و مطمئن شوید که زندگیتان از هر نظر در تعادل است. به این ترتیب شما به اندازه کافی آماده خواهید بود که شروع به حرکت به سمت اهداف خود کنید.

چیزی که بیشتر مردم را از رسیدن به اهداف شان باز می‌دارد، ناتوانی شان در بروز دادن خود است.

آیا تا به حال شده در مقابل کسی متفاوت رفتار کنید تا دل او را به دست بیاورید یا به یک موقعیت شغلی برسید؟ مردم برای این که از رقیبان پیش بیفتند، سعی می‌کنند هویتی جعلی برای خود درست کنند، در حالی که نمیدانند دود این کار به چشم خودشان خواهد رفت. به جای آن، بهترین روش این است که دست از نگرانی درباره ی اینکه دیگران راجع به شما چه فکری می‌کنند بردارید. اگر از قضاوت شدن توسط دیگران و شکسته شدن غرورتان بهراسید، فرصت های فراوانی را از دست خواهید داد. برای مثال، نویسنده عادت داشت اجازه دهد احساسات منفی و دل نگرانی های بیهوده تصمیم گیری هایش را هدایت کنند. او سالها از ترس این که مسخره شود یا به سادگی پس زده شود حتی جرأت نمی کرد به مردم سلام کند. حقیقت این است که دنیای واقعی هیچ وقت به اندازه بدترین سناریوها (که معمولاً به ذهنمان می رسند) بد و وحشتناک نیست.

در واقع نه تنها نباید از این که دیگران درباره شما چه فکری می کنند بهراسید، بلکه باید خود واقعی و عجیب و غریب تان را به همه نشان دهید. مردم به راحتی آدم های جعلی را شناسایی می کنند. درواقع، همین شخصیت منحصر به فرد شماست که مردم را به شما جذب خواهد کرد.

بنابراین حتی فکرش را هم نکنید که با پوشیدن لباس ها و خواندن آهنگ های لیدی گاگا، از او تقلید کنید. با این کار شما فقط مردم را از خود خواهید راند چون هیچ کس از یک مقلد صرف خوشش نمی آید. به جای آن، خودتان باشید و به نظرات و شخصیت خود اطمینان کنید.

گاهی سخت است که خود واقعی تان را نشان دهید، اما نباید از اینکه از دیگران درخواست کمک کنید بترسید. گاهی از اینکه درخواست کمک یا راهنمایی کنیم می هراسیم زیرا می اندیشیم چنین کاری باعث می شود که ضعیف به نظر برسیم، و یا اینکه فکر می­کنیم ممکن است با مشکلاتمان مزاحم دیگران شویم.

در واقع، پذیرش اینکه به راهنمایی احتیاج دارید نشانه ضعف یا شکست شما نیست. برخلاف آنچه بیشتر انسانها فکر می‌کنند ، مردم دوست دارند به همدیگر کمک کنند. پس وقتی از دیگران درخواست کمک میکنید، در واقع یک موقعیت برد-برد ایجاد کرده اید زیرا دارید به آنها فرصت می‌دهید تا مفید واقع شوند و افکار و تخصصشان را به اشتراک بگذارند.

از کمک خواستن و نشان دادن خود واقعی تان نترسید. با کنار گذاشتن ترس های تان، به خود اجازه دهید که صادقانه شخصیت واقعی تان را بروز دهید. این چیزی است که در ادامه به آن احتیاج خواهیم داشت.

صداقت درباره توانایی های تان، ارزش شما را بالا میبرد.

رک و راست بگوییم، کسی دوست ندارد کاستی ها و ضعف هایش را مورد پذیرش قرار دهد، حتی در مقابل خودش. اما برای آنکه به اهدافمان برسیم، باید بتوانیم هر دو وجه خودمان را ببینیم، نه فقط بهترین خصلت های مان را.

با خودتان روراست باشید تا به اهدافتان برسید. برای این کار، باید ابتدا نقاط ضعف و قدرت خود را یادداشت کنید. علیرغم اینکه خودتان باید بتوانید نقاط قوت تان را شناسایی کنید، برای پیدا کردن نقاط ضعفتان احتمالاً به کمک دیگران احتیاج دارید. به زندگی تان و جایی که در آن قرار دارید دقت کنید، و تغییر هر چیزی که در مورد زندگی تان دوست ندارید را اولویت خود قرار دهید.

نویسنده کتاب فرمی تهیه کرد و به دوستان و همکارانش داد تا به آن پاسخ دهند. در این فرم از آنها پرسیده بود «درباره من واقعا چه فکری میکنید؟» و «چگونه می توانم بهتر شوم؟» جواب ها بصورت ناشناس فرستاده شده بودند و هرچند به طرزی بی رحمانه صادقانه بودند، اما به نویسنده بسیار کمک کردند تا بفهمد چه چیزهایی را باید تغییر دهد.

یک فایده دیگر صادق بودن این است که به شما کمک می کند بفهمید در چه مواردی می توانید برای دیگران ارزشمند باشید.

مردم از کسانی که در کارشان ماهرند اما در عین حال می‌پذیرند که بهترین نیستند و هنوز برای پیشرفت جا دارند خوششان می آید. تنها زمانی که نقاط قوت و ضعف خود را بیابید میتوانید توانایی‌های تان را به دیگران نشان دهید.

پس از پیدا کردن آن حیطه های کلیدی، شما می توانید شروع به کار در آن زمینه‌ها کنید. در ادامه باید بر روی توانایی هایتان قیمت گذاری کنید، طوری که در ابتدا هزینه کمتری از مشتریان دریافت کنید. وقتی نویسنده کتاب کارش را به عنوان یک مربی شخصی شروع کرد، در ازای هر ساعت کار تنها ۱۵ پوند طلب می‌کرد وقتی تجربه و اعتماد به نفس به اندازه کافی بالا رفت، شروع به دریافت مبالغی بالاتر مانند ۱۰۰ پوند در ساعت کرد.

نگاهی عمیق و صادقانه به خود بیندازید و مهارت های تان را مورد بررسی قرار دهید. بر روی بهبود در حیطه هایی که در آنها استعداد دارید تمرکز کنید تا در مدت کوتاهی بتوانید ارزش خود را بالا ببرید.

برای ایجاد یک شبکه از آشنایان و دوستان، توجه دیگران را جلب و در مقابل کسانی که از شما متنفرند منعطف باشید. ‌

وقتی آماده اید به سمت هدف یا پروژه بعدی تان خیز بردارید، نیاز خواهید داشت مردم را از آن مطلع کنید. برای این منظور، باید جذاب باشید و توجه‌ها را به خود جلب کنید.

اینکه فرد جالبی باشید کمک می‌کند که توجه ها را پیش از آنکه کسب و کارتان اسم و رسمی برای خود پیدا کند به سمت محصولات خود معطوف کنید. برای آنکه جذاب تر باشید، باید عقاید و نظرات خاص خود را (مثلا درباره کتاب ها و مقالات مربوط به شغلتان) داشته باشید. آنگاه وقتی موقعیت مناسب به دست آمد، می توانید این اندیشه ها را با دیگران به اشتراک بگذارید. به خاطر داشته باشید که هر چه گستره موضوعات مورد علاقه تان بیشتر باشد، شما را در دید دیگران جذاب تر نشان میدهد.

استراتژی دیگری جذاب بودن را می توان در این جمله خلاصه کرد: «اگر می‌خواهید دیگران به شما توجه کنند شما نیز به آنها توجه کنید.» به این معنا که شما باید به آنچه دیگران را نسبت به سایرین برجسته می‌سازد،  کاملاً توجه نشان دهید.  نویسنده کتاب برای اینکه بفهمد چه چیزی به دیگران انگیزه می‌دهد از آنها سوال ساده ای می پرسد: شما در اوقات فراغتتان چه میکنید؟

اما به خاطر بسپارید که همه مردم شما را جذاب نمی یابند حتی خیلی از آنها از شما خوششان نمی آید. به جای اینکه اجازه دهید این موضوع شما را ناامید کند، از آن برای افزایش انگیزه خود استفاده کنید.

بدخواهان نسبت به شما تنفر خواهند ورزید و حقیقت تلخ آن است که هیچ راهی برای خلاصی از شر آنها وجود ندارد. اما این را در نظر داشته باشید که در هر قضاوتی ، رگه هایی از حقیقت نیز یافت می شود؛ ازاین باریکه های نقد سازنده برای رشد خود استفاده کنید.

اطمینان حاصل کنید که میتوانید فرق میان نظرات حسادت آمیز و نقد سازنده را متوجه شوید.  فایده ای ندارد که کسی به شما بگوید کسب و کارتان افتضاح است اما اگر کسی به شما بگوید که کسب و کارتان به دلیل نداشتن لوگو ممکن است شکست بخورد شما می توانید از این اطلاعات با ارزش استفاده کنید.

همچنین به یاد داشته باشید که همواره افرادی هستند که با تنفر و حسادت نسبت به کسانی که کارشان را خوب انجام می‌دهند و سرشان به کار خودشان گرم است رفتار می کنند. این افراد حسودند و احساس خطر می‌کنند چرا که خود در زندگیشان نتوانسته اند به سطح مشابهی از موفقیت دست پیدا کنند. این حس تنفر مشکل آنهاست، نه شما؛ پس با بی تفاوتی از آنها فاصله بگیرید.

حالا که آموخته اید چرا برای اینکه زندگی خارق العاده ای داشته باشید باید خود حقیقی تان را بروز دهید ، درباره توانایی هایتان صادق باشید و یک شبکه از دوستان و آشنایان پشتیبان خود گرد هم بیاورید، نوبت چکیده ی بعدی است که به شما نشان دهد چگونه عادات سالم خود را به اهدافی مستحکم تبدیل کنید.

برای انجام دادن کارهایتان ، به یک سیستم مستحکم نیاز دارید.

نمی‌توان درباره اهداف صحبت کرد اما چیزی درباره برنامه‌ریزی و عادات مناسب نگفت. این دو عامل برای رسیدن به موفقیت بسیار حیاتی هستند.

برای شروع برنامه ریزی نیاز است که اولویت های خود را در یک سیستم رتبه بندی ۱۲۳ قرار دهید.

این سیستم رتبه بندی را نویسنده کتاب پس از مشاهده زندگی یکی از همشهریان موفقش ابداع کرد. آن مرد با انجام دادن سه الی پنج مورد از مواردی که در لیست کارهایش یادداشت کرده بود، تا دهه سوم زندگی به تمام اهدافش رسید. نویسنده با بهبود روشی که آن مرد استفاده میکرد ، روش رتبه بندی ۱۲۳ را ایجاد کرد که در آن به هر کاری اولویتی از ۱ (به معنای اهمیت بسیار زیاد) تا ۳ (به معنای بی اهمیت بودن) داده میشود.

پیش از آغاز استفاده از این سیستم رتبه بندی باید مطمئن شوید که یک “تخلیه گاه مغزی” دارید. تخلیه گاه مغزی تکه کاغذی است که تمام ایده ها ، کار ها و اهداف خود را بر روی آن می نویسید تا به راحتی بتوانید تشخیص دهید کدامیک باید در اولویت قرار بگیرد.

سازماندهی عادات تان به نظر کار راحتی می‌آید، اما در چه زمانی میتوانید به برنامه هایتان جامه عمل بپوشانید؟

یک استراتژی این است که یک ساعت از هر روز خود را به انجام دادن کار مشخصی اختصاص دهید. مطمئن شوید که محیط مناسبی در اختیار دارید که در آن چیزی حواستان را پرت نمی کند و میتوانید به طور مداوم کار کنید. نویسنده ترجیح میداد برنامه ریزی و کار متمرکز را در قطار انجام دهد. او مسیری دو ساعته را انتخاب میکرد ، پس از رسیدن به مقصد یک ساعت در آنجا استراحت میکرد و سپس دو ساعت دیگر در مسیر برگشت در قطار سپری می نمود و به کارهایش می پرداخت.

تاکنون درباره برنامه ریزی و روال انجام دادن کارها گفته­ایم. اما هنوز دو قاعده ی مهم دیگر وجود دارد که برای گام برداشتن در مسیر موفقیت ضروری اند.

افرادی مشابه خود را  نزد خود گرد آورید و از تمجید کسی که لیاقتش را دارد، مضایقه نکنید.

آیا تاکنون برایتان پیش آمده که اهداف و انگیزه های خود را برای یک دوست یا عضوی از خانواده تان بیان کنید اما آنها نتوانند شما را بفهمند و درک کنند؟

انگیزه شما زمانی دو چندان می شود که با افرادی که رویاهای مشابهی دارند ارتباط برقرار کنید.  اما دقیقا به دنبال چه کسانی باید بگردید و کجا میتوانید آنها را بیابید؟

ضروری است که به جز افرادی که به عنوان الگو به آنها نگاه میکنید ، افرادی را که به دنبال اهدافی مانند شما هستند نیز در میان اطرافیان خود جای دهید. میتوانید در یکی از اجتماعات شبکه های مجازی که به هدف شما مربوط میشود عضو شوید یا خودتان یکی از این دورهمی­ها را تشکیل دهید.  همچنین میتوانید یک مربی به خدمت بگیرید تا به شما کمک کند توانایی هایتان را بهبود ببخشید و در کنفرانس ها و کارگاه هایی که مخاطبانش افرادی از جنس شما هستند شرکت کنید.

نویسنده خود از روش آخر استفاده کرد.  او به کلاسهایی رفت که بدنسازان حرفه ای در آن شرکت می کردند و در قالب گفتگوهایی معمولی ، شرکت حقوقی اش را (که به طور تخصصی در حوزه بدنسازی و فیتنس فعالیت میکرد) به آنان معرفی کرد و توانست مشتریان زیادی کسب کند.

در پایان ، فراموش نکنید که مردم، آجر های سازنده ی اهداف و کسب و کار شما هستند، پس با آنها خوب برخورد کنید. همواره از کسانی که به شما کمک میکنند تقدیر و تشکر کنید زیرا نمیدانید چه زمان دوباره به آنها احتیاج خواهید داشت.

همچنین ، در مقابل کسانی که تلاش میکنند در مسیر شما سنگ اندازی کنند (بدخواهان) پرخاشگری نکنید. میتوانید زمانی که در حال آرام تر و خوشحال تری هستید ، تلافی کنید اما تلافی کردن در زمانی که عصبی هستید نتیجه خوبی نخواهد داشت. یک پیشنهاد خوب میتواند این باشد که هر روز صبح تا وقتی حال خوشی پیدا نکرده اید ، ایمیل خود را چک نکنید.

همچنین شرایط بدخواهان خود را نیز در نظر بگیرید و به این بیاندیشید که شاید آنها در وضعیت بدی قرار دارند – شاید در میانه ی یک بحران اقتصادی اند ، به تازگی یکی از عزیزانشان را از دست داده اند یا سلامتی آنها در خطر جدی قرار گرفته است. چنین شرایطی ممکن است باعث شود از هر کسی کارهایی سربزند که از او انتظار نمی رود. پس تلاش کنید که صبور و فهیم باشید.

ما در این چکیده ها به مسائل بسیاری پرداختیم؛ اکنون نوبت آن رسیده که این اطلاعات را جمع بندی کرده و آنها را در عمل به خدمت بگیریم. نیمی از کار ، یادگیری و نیمه ی دیگر در عمل است. حالا که این مطلب را خوانده اید ، روزهایتان را مثل سابق نگذرانید ؛ این قواعد را همین حالا برای برنامه ی بزرگ بعدی تان به کار بگیرید.

خلاصه ی نهایی

پیام اصلی این کتاب را میتوان چنین بیان کرد:

اکنون زمان آن فرا رسیده که بدون ترس به سمت اهداف خود یورش ببرید. به انسان های حسود و بدخواه و شرایط نامساعد اجازه ندهید از وقت محدود شما در زندگی سوء استفاده کنند. بلکه به آنچه واقعا میخواهید انجام دهید بیاندیشید و به آن جامه عمل بپوشانید!

یک نصیحت کاربردی:

خود را از نظر احساسی به نتیجه ی کارها وابسته نکنید.

یک قاعده ی بسیار مهم که باید از همین حالا آنرا به کار بگیرید این است که به نتیجه ی نامعلوم اتفاقات مختلف فکر نکنید، یعنی کلا به نتیجه ی امور اهمیت ندهید. خود را از ترس فلج کننده درباره اینکه آیا پروژه تان شکست میخورد یا به موفقیت منجر میشود رها کنید. با وابسته نکردن احساسات خود به نتیجه ی کارها، هم از میزان استرس شما کاسته می شود و هم همه چیز برایتان راحتتر و قابل کنترل تر خواهد شد.

این را آویزه گوشتان کنید که شکست واقعی در این است که اصلا هیچ تلاشی نکنید.

 کتاب پیشنهادی برای مطالعه بیشتر: «شما خفن هستید» از جن سینسرو

Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
Search in posts
Search in pages