متد هدفگذاری GROW نقش های متفاوتی برایتان ایفا می کند. این نقش ها از یک بازپرس سخت گیر شروع می شود، با یک تحلیل گر اطلاعات ادامه پیدا می کند و در آخر با یک مربی موفقیت شخصی، کامل می شود و شما را به هدفتان می رساند. روح GROW سوال است. آنقدر از شما سوال می پرسد تا متوجه شود هدف واقعی شما چیست و چرا آن هدف را می خواهید. بعد از آنکه با دل و جان به چرایی هدفتان پی بردید، نوبت به سوال های سخت تر است.
سوال هایی که شاید شما را با واقعیت هایی دردناک روبرو کند. واقعیت هایی که همه ما به نوعی از آنها فراری هستیم، نقاط ضعف مان!
مواجه با نقاط ضعف برای رسیدن به هدف ناگریز است. GROW به نرمی شما را با نقاط ضعفتان روبه رو می کند و از شما می خواهد که برای آنها راه حلی پیدا کنید. در واقع شما را به خلاقیت وا می دارد. سپس شما را تا رسیدن به هدف همراهی می کند. در ادامه به بررسی بیشتر این سیستم هدف گذاری خواهیم پرداخت.
GROW سیستمی ساده و کاربردی برای هدف گذاری است. زمانی وجود آن بیشتر به چشم آمد که تنها با دستورات ساده نمی توانستند مشکلات را برطرف کنند. GROW اما تنها یک سیستم دستوری نیست. در این سیستم شما سوالات زیادی از خودتان می پرسید و در پاسخ این سوالات کشف می کنید که هدف چیست؟ مشکل از کجاست؟ چطور به هدف برسید؟ چه کار باید انجام دهید ؟ و بسیاری اطلاعات مفید دیگر.
GROW در واقع سیستمی برای مربی گری و Coaching فردی است. یعنی مشاور با پرسیدن سوالاتی شما را مخاطب قرار می دهد و در مسیر هدف گذاری کمک تان می کند. اما دلیل نمی شود تنها برای این کار استفاده شود. اصلا چه کسی بهتر از خود هر شخص می تواند مربی خودش باشد. اصول را روی خودتان انجام بدهید. خودتان از خودتان سوال بپرسید. در نهایت نیز خودتان به خودتان کمک کنید. در واقع، خودتان خودتان را مربی گری خواهید کرد.
تاریخ و کلیات GROW
سیستم یا مدل GROW یک متد ساده برای هدف گذاری و حل مسئله است. اولین بار در انگلستان و در زمینه مربی گری در اواخر دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ شکل گرفت و استفاده شد.
افراد زیادی مدعی به شکل دادن اولیه GROW بوده اند. در حالی که به هیچ شکلی نمی توان شخصی که واقعاً GROW را به وجود آورده است مشخص کرد، ولی آقای فاین و سِر جان وایت مور مشارکت مؤثری در بوجود آوردن سیستم GROW داشته اند. بعدها مکس لندسبرگ در کتابش “مسیر رهبری” کامل تر به توضیح GROW پرداخت.
برای داشتن شناخت بهتری از GROW و این که بهتر است چگونه از آن استفاده کنیم، جاناتان پاسمور و استفان کانتور گفته اند که:
“یک ضعف اساسی سیستم های هدف گذاری مشابه GROW این است که یک جاهایی و یک زمان هایی مانند یک روبات برنامه ریزی می کنند. یعنی جنبه های انسانی را تا حدود زیادی نادیده می گیرد.
اما منظور از جنبه های انسانی چیست؟
به طور مثال اغلب سیستم های هدف گذاری اینطور فکر می کنند که شما را از نقطه مبدأ به مقصد برسانند. مانند یک ماشین، نه یک انسان. برای یک اتومبیل هزینه رسیدن به مقصد چند لیتر بنزین است در حالیکه این هزینه برای انسان متفاوت است. شاید برای انسان بعضی مواقع هزینه رسیدن به هدف بالاتر از این حرف ها باشد. مثلاً مجبور باشد یک هزینه احساسی پرداخت کند.
فرض کنید هدف شما اخذ مدرک دکترا در رشته برق از دانشگاه استنفورد آمریکاست. برای رسیدن به این هدف به هزینه ای بسیار بیشتر از هزینه تحصیل و… نیاز دارید. شما مجبور به پرداخت هزینه های عاطفی و احساسی هستید. چیزی که بالاتر از آن با عنوان هزینه های انسانی یاد کردیم. در این مثال، دوری از خانواده و دوستان یکی از هزینه های انسانی می باشد که سیستم های هدف گذاری غالبا آنها را درک نمی کنند و در مقابل آنها انعطاف پذیر نیستند. البته به رغم تلاش های سازمانی که در رابطه با بعضی سیستم های هدف گذاری مانند OKRشده است، این موارد تا حد قابل قبولی حل شده است.
از این رو GROW ممکن است برای کار در زمینه های هدف محور همچون ورزش یا کسب و کار بسیار مناسب باشد. اما ممکن است برای روابط فردی، تناسب نقش های فردی، مکالمات شغلی و گفتگو های مربی گری که در آن رویکرد های دیگر مانند رویکردهای وجودی یا منحصر به فرد برای هر شخص وجود دارد، چندان مناسب نباشد.
سیستم Grow و رشد شخصی
در واقع این سیستم با تأثیرپذیری از متد “بازی درونی” که توسط تیموتی گالوی در کتابش شرح داده شده، بوجود آمد. او یک مربی تنیس بود که معمولاً با تماشای بازی شاگردان خود، متوجه اشتباهات آن ها می شد. اما مشکلات آنها تنها با نصیحتی ساده از طرف او حل نمی شد.
شباهت های سیستم GROW و سیستم گالوی را می توان با مثالی از بازیکنانی که چشم شان را به توپ نگه نمی داشتند، نشان داد. برخی از مربیان ممکن است دستور بدهند که “به توپ نگاه کن” تا این کار را تصحیح کنند. مشکل این نوع آموزش این است که تنها در کوتاه مدت جوابگو است، ولی در بلند مدت مشکل مجدداً ظهور می کند. بنابراین گالوی از شاگردان خود خواست که هربار که توپ از زمین بلند میشد یا هربار که به توپ ضربه می زدنند آن را با صدای بلند فریاد بزنند.
جالب است بدانید ماریا شاپرووا ،یکی از قهرمانان تنیس جهان در خاطرات خود می نویسد که یکی از مربیانش در زمان کودکی به او آموخته بود به هنگام ضربه به توپ صدای خرناس مانند از خود در بیاورد!
همین امر باعث شده بود که تمرکز بالاتری در هنگام ضربات فورهند و بک هند داشته باشد.
نتیجه این بود که بازیکنان بدون تلاش زیادی، شروع به پیشرفت کردند. زیرا آن ها چشم خود را به توپ دوخته بودند اما مدام صدایی در ذهنشان نمی گفت “حواست به توپ باشه” . در عوض آنها بازی ساده ای را دنبال می کردند. در حالی که تنیس بازی می کردند وضعیت توپ را با صدای بلند می گفتند. گالوی وقتی دید که چگونه بازی می تواند به این شکل بهبود پیدا کند، دست از دستور دادن برداشت و شروع به پرسیدن سوالاتی کرد که به بازیکنان کمک می کرد برای خودشان کشف کنند. که چه کار می کنند و چه چیزی را باید تغییر بدهند.
روش GROW نیز مشابه همین است. برای مثال در مرحله اول مشخص کردن هدفی است که بازیکن می خواهد به آنها برسد. اگر او می خواست که وضعیت “سِرو زدن” خود را بهبود ببخشد، گالوی از آنها می پرسید که دوست داری از هر ۱۰ سرو، چند تا آنها را موفق بزنی؟ این یک هدف بود. واقعیت با درخواست از بازیکنان برای زدن ۱۰ سرویس و این که ببیند در حال حاضر چند تای آنها را موفق میزنند تعریف می شود.
سپس او از سوالاتی که موجب افزایش آگاهی می شد استفاده می کرد. مانند این که “چه تفاوتی میان زمانی که توپ را به بیرون میزنی و زمانی که سرویس موفقی داری احساس می کنی؟” این سوال بازیکنان را قادر می ساخت تا کشف کنند. چه چیزی در فیزیک و در ذهن آنها تفاوت داشت، زمانی که توپ را به داخل یا خارج می زدند. بنابراین آنها برای خودشان یادگرفتند که چه چیزی باید تغییر کند. تا به هدفی که در مورد سرویس داشتند برسند. می دانستند که چه کاری باید انجام بدهند.
مبنای هر دو روش نشان می دهد که بسیاری از افراد در تلاش برای رسیدن به اهداف بودند و این تلاش آنها را غرق می کرد. آنها غرق در تلاششان می شدند و فراموش می کردند که چه تجربیاتی در این راه کسب کرده اند. چه آنهایی که از روش گالوی استفاده می کردند و چه آنهایی که از روش GROW استفاده می کردند. اما GROW این روند را بهینه می کند و به شما کمک می کند روند رشد خود را ببینید و از تجاربتان استفاده مؤثر بکنید.
GROW به چه معناست؟
GROW از کنار هم قرار دادن لغت اول حروف
Goal–Reality–Options/Obstacles–Will-Way forward
ساخته شده است. هر کدام از این حروف منظوری را دنبال می کند. با طرح سوالاتی در جهت رسیدن به آن منظور به شما کمک می کند تا اطلاعات بهتر و دقیق تری از خودتان، هدف تان و مسیرتان کشف کند. هر مورد را مطالعه کنید. و سوالات پیشنهادی را پاسخ بدهید. اما این سوالات همه سوالاتی که می توان پرسید نیست. اگر سوالی به ذهنتان رسید که کمک تان می کند پاسخ دهید. این سیستم برای رشد شما است پس خودتان نیز قدمی برای آن بردارید.

G برای Goal یعنی هدف
اولین و مهم ترین بخش GROW تعریف چندین هدفی است که می خواهید به آن ها دست یابید. به طور ایده آل لازم است که شما چندین هدف دوره ای (میان مدت) و یک هدف بلند مدت داشته باشید. به طوری که اهداف میان مدت در مسیر رسیدن به هدف بلندمدت قرار داشته باشند. باید بدانید که این کار را برای چه چیزی انجام می دهید. مهم است به کارتان ارزش و جهت بدهید.
تعیین هدف یکی از مهم ترین عناصر در علوم سازمانی است. لازم است شما درکی واضح تر و بالاتر از هدف (بیشتر از چیزی که متد SMART برایتان مشخص می کنند) داشته باشید، تا بتوانید تمام مراحل این متد را به خوبی انجام بدهید.
سوالات کمکی!
- میخوای به چی برسی؟
- واقع گرایانه است؟ بلند پروازانه است؟ یا غیرممکنه ؟
- آیا در زمانی که داری، میتونی به اون برسی یا زمان بیشتری لازم داری؟
- رسیدن به اون چه کمکی بهت میکنه؟
- چطور متوجه میشی به هدفت رسیدی؟
- الان برات چه چیزی مهم هست ؟
- تا ۳۰ دقیقه آینده می خوای چه کاری انجام بدی؟
- دوست داری روی چه بخش هایی کار کنی؟
- دنیای رویایی خودت رو توصیف کن.
- در این بازه به خصوص از زندگی خودت دوست داری به چی برسی؟
- اگر چه کاری انجام بدی به نظرت زمانت رو درست گذرونی و تلف نکردی؟
R برای Reality یعنی وضعیت فعلی
مهم ترین معیار برای بررسی وضعیت فعلی در GROW بی طرفی تا حد امکان است. بسیاری از افراد فکر می کنند که کاملاً بی طرف هستند، ولی نه. بی طرفی کامل وجود ندارد. شما نهایتاً در حد توانتان می توانید بی طرف باشید. چیزهای زیادی وجود دارند که می توانند بی طرفی شما را تحت تأثیر قرار دهد. از جمله عقاید، انتظارات، ترس و تعصب را در برداشته باشند. هرچقدر بیشتر تلاش کنید بی طرف باشید بهتر است.
لذا چالش شما در این مرحله GROW این است که تا جایی که ممکن است نزدیک شوید. باید تلاش کنید تا فرضیات غلط را تا حد امکان حذف کنید.
ماهیت واقعی مشکلات کنونی را به طور کامل بررسی کنید. این یک قدم حیاتی است. افراد اغلب تلاش می کنند تا یک مشکل را بدون در نظر گرفتن کامل وضعیت فعلی خود حل کنند. و اغلب آنها برخی اطلاعاتی را که باید به طور مؤثر حل کنند را از دست می دهند. اصولاً همینطور که به مشکلات فکر می کنید آرام آرام راه حل ها نیز به فکرتان می رسند.
واقعیت ها در این مرحله است که پدیدار می شود.
بررسی و تحلیل وضعیت فعلی را می توانید با پرسیدن سوال از خودتان و یا انواع ابزارهای تحلیلی مانند ماتریس SWOT انجام دهید. در اینجا ما اینکار را با سوالات کمکی انجام می دهیم.
سوالات کمکی!
- بزرگترین مشکلت برای رسیدن به هدفت چیه؟
- بزرگترین مزیتی که برای رسیدنت به هدفت داری، چیه؟
- نسبت به هدفت الان در چه وضعیتی هستی؟ دقیق مشخص کن
- در بازه ۱ تا ۱۰ به وضعیت الان خودت چه نمره ای میدی؟
- چه چیزی داری که به موفقیتت خیلی کمک میکنه؟
- چه دانش/مهارت یا ویژگی خاصی داری؟
- چقدر در زندگیت رشد داشتی؟
- چه چیزی الان برای تو مهم هست؟
- چه چیزی در آینده برای تو ضروری خواهد شد؟
O برای Options یا Obstacles یعنی انتخاب ها یا موانع
زمانی که شما وضعیت و واقعیت فعلی را بررسی کردید، زمان آن رسیده است که بررسی کنید چه چیزی ممکن است. یعنی تمام گزینه های احتمالی، رفتار و یا تصمیماتی که می تواند به راه حل مناسب منجر بشود.
یک لیست طولانی تهیه کنید. منظور متد GROW در این مرحله پیدا کردن پاسخ صحیح نمی باشد، بلکه باید راه حل های مختلف و ایده ها را شناسایی کنید. چرا که نمی خواهید در مسیر رسیدنتان به هدف با موانع جدیدی مانند ترجیحات، فرضیات، امکان پذیر بودن یا نبودن یا طوفان های فکری مجدد، مواجه بشوید. به طور خلاصه شما یکبار برای همیشه باید از ابتدا فکر همه جای کار را بکنید. مانند یک نقشه سرقت از بانک!
بنابراین هرچقدر که عجیب به نظر برسد، به جای کیفیت بر روی کمیت تمرکز کنید. در واقع در متد GROW به خاطر این لیست خلاقانه است که در مراحل بعدی اقدامات را انتخاب کرده و آنها را انجام می دهید.
سوالات کمکی!
- چه انتخاب هایی برای مسیر رسیدنت به هدف داری؟
- آیا قبلاً در این وضعیت یا وضعیت مشابه بودی؟
- چه کاری رو می تونی به شکل دیگه ای انجام بدی؟
- چه فرد دیگه ای رو میشناسی که در شرایط مشابه بوده باشه؟
- ۵ انتخابی که الان برای رسیدنت به هدف داری رو بگو
- اگر هر چیزی ممکن بود چه کاری انجام میدادی؟
- پیشنهاد افراد نزدیک بهت چی هست؟
- مزایا و معایب هر شیوه رو شرح بده
- کدوم یکی از اخلاق/ ویژگی و… تو در مسیر هدفت مزاحم و کدومشون کمک کننده هستند؟
W برای Will یا Way Forward یعنی اراده یا حرکت رو به جلو
کِی، چه کاری انجام میدی؟
منظور از مرحله نهایی سیستم GROW این است که با استفاده از نتایج سه مرحله قبلی، تمام صحبت ها و اصول تئوری را به شرایطی عملی و تصمیمات تبدیل کنیم.
با بررسی واقعیت فعلی، انتخابات، موانع و کلیات و جزئیات هدفتان، در حال حاضر اطلاعات خوبی از این که به چه چیزی میخواهید برسید و چگونه به آن برسید دارید. اما تمام این اطلاعات بدون این که شروع کنید و کارتان را ادامه بدهید هیچ ارزشی ندارد. پس لازم است تا مسئولیت کارهایتان را به عهده بگیرید و متعهد به عمل بشوید. اگر می خواهید شانس رسیدنتان به موفقیت را به حداکثر برسانید، باید هرگونه موانع بالقوه را بررسی کنید، درباره راه های غلبه بر آن ها بحث کنید، بر روی منابع مورد نیاز و ماهیت پشتیبانی بیشتر به توافق برسید.
سوالات کمکی!
- چه انتخاب هایی برای تو بهتر نتیجه میده؟
- چه قدم کوچکی رو الان میتونی در جهت رسیدنت به هدف برداری؟
- قدم های بعدی چی هستند؟
- چه کارهایی رو انجام میدی؟
- کی میخوای شروع کنی؟
- چه کسی بهت کمک میکنه؟
- چه کسی رو میشناسی که در رسیدن به این هدف موفق بوده باشه؟
- چطور اطمینان حاصل میکنی که به هدفت میرسی؟
- در یه بازه از ۰ تا ۱۰ چقدر برای رسیدن به این هدف با انگیزه هستی؟

مثالی از این سیستم
در ادامه یک مثال خیلی کلی و ساده از مدل GROW را شرح می دهیم.
فرض کنید هدفتان رسیدن به پست “رهبری” در تیم کاری تان در ۲ سال آینده است. این یک هدف SMART است و از این حیث مناسب می باشد. حال لازم است که به واقعیت کنونی خودتان توجه داشته باشید. فرض کنید که شما یک سال است که به این شرکت رفته اید، اما با این حال بعضی از مهارت های لازم برای رسیدن به آن پست را در اختیار دارید.
اما لازم است تجربه و مهارت بیشتری برای این کار به دست بیاورید. با استفاده از طوفان ذهنی مهارت های دیگری که لازم است کسب کنید و شیوه های به دست آوردن آن را کشف می کنید. مثلاً نیاز دارید که مهارت مدیریت خود را ارتقا ببخشید. برخورد با مشتریان شاکی را بیشتر تجربه کنید. همچنین لازم است در وضعیت کنونی خودتان بهترین عملکرد خود را نشان بدهید. به این ترتیب هر زمانی که این فرصت شغلی در شرکت پدید آمد، با احتمال خوبی شما یکی از گزینه های شرکت برای پرکردن این فرصت خواهید بود.
نکات
- یک راه عالی برای تمرین استفاده از این مدل، پرداختن به چالش ها و مشکلات خودتان است. با تمرین بیشتر روی اهداف و مشکلات بزرگ و کوچک با خودتان تمرین کنید.
- دو وظیفه مهم برای یک مربی خوب پرسیدن سوالات خوب و گوش دادن به شکل مؤثر است. پس سعی کنید همین رفتار را نسبت به خودتان نشان بدهید. یک راه جالب برای این کار استفاده از کاغذ و دو رنگ خودکار است. سوالات را با یک رنگ برای خودتان طرح کنید و سپس با رنگ دیگر جواب (هرچه کامل تر بهتر) بدهید. فرض کنید شخصی دیگر آن ها را از شما می پرسد.
سپس خیلی خوب آنها را بخوانید. در مواقع بسیاری مواردی خیلی واضح در این لیست است. همیشه جلوی چشمانتان بوده است اما شما به آنها توجه نمی کرده اید. مزیت GROW در پر رنگ کردن موارد مهمی که همواره نادیده گرفته اید است.
- شاید این سیستم برای هدف گذاری و حل مشکل باشد، اما با مطالعه آن متوجه شده اید که کاری بیشتر از آن می کند. GROW از قدم اول که همان طرح مسئله تا آخرین مرحله که رسیدن به پاسخ مسئله تان است با شماست، پس تنها در مرحله هدف گذاری به آن اتکا نکنید. مدام از سوالات طرح شده آن استفاده کنید تا در مسیر کار نیز بهتر پیش بروید.
همانند سیستم های دیگری که گفته شد GROW نیز شاید کامل نباشد و هنگام استفاده از آن سوالاتی برایتان به وجود بیاید. سوالاتی مثل این که “این جا رو چکار کنم پس؟”، “چطور باید این کار رو انجام بدم؟”، “اگر این مشکل به وجود اومد چطور حلش کنم؟” یا سوالاتی مشابه. یا حتی لازم باشد این سیستم را با سیستمی دیگر ترکیب کنید تا به یک سیستم مناسب تر برسید که البته پیشنهاد ما هم همین است.
اما اگر بخواهیم به استفاده از تنها یک سیستم فکر کنیم، اگر در سیستم های دیگر با بوجود آمدن این سوالات باید در اصل سیستم تغییری ایجاد می کردید تا مشکل برطرف شود، اینجا تنها کافی است تا آن سوالات را در بخش مربوط به خودش قرار دهید و سپس به آن جواب دهید. در واقع سوالات شما به سیستم GROW برای رشد شما کمک می کند. چه بسا که سوالات شما سوالات دیگران باشد، آنها را با ما به اشتراک بگذارید تا یک سیستم GROW کامل تر شکل بدهیم.